رنج نامه ی احسان فتاحیان خطلب به افکار عمومی
واپسین شعاع آفتاب شبانگاهی
نشان دهنده ی راهی ست که خواهان در نوشتن آنم
خش خش برگ ها زیر قدم هایم
میگوید : بگذار تا فرو افتی
آنگاه راه آزادی را باز خواهی یافت.
هرگز از مرگ نهراسیده ام , حتی اکنون که آن را در قریب ترین فضا و صمیمانه ترین زمان , در کنار خویش حس میکنم. آن را میبویم و بازش میشناسم , چراکه آشنایی ست دیرینه به این ملت و سرزمین. نه با مرگ که با دلایل مرگ سر صحبت دارم , اکنون که (( تاوان )) دگردیسی یافته و به طلب حق و آزادی ترجمه اش نموده اند , آیا میتوان باکی از عاقبت و سرانجام داشت؟ ((ما)) ای که از سوی ((آنان )) به مرگ محکوم شده ایم در طلب یافتن روزنه ای به سوی یک جهان بهتر و عاری از حق کشی در تلاش بوده ایم , آیا آنان نیز به کرده ی خود واقف اند؟
در شهر کرمانشاه زندگی را آغازیدم , آنجا که بزرگیش ورد زبان هم میهنانم است , آنجایی که مهد تمدن میهنم بوده است. قطور ذهن ام بدان سویم کشید که تبعیضی را و وضعیتی ناروا را بفهمم و از اعماق وجود درکش نمایم که گویای ستم بود , ستمی در حق من چنان فردی انسانی و در حق من چنان مجموعه ای انسانی , پیگیری چرایی ستم و رفع آن به هزاران فکرم راهبر شد , اما وااسفا که آنان چنان فضا را مسدود و حق طلبی را محجور و سرکوب کرده بودند که در داخل راهی نیافتم و ورای محدوده های تصنعی به مکانی دیگر و مامنی دیگر کوچیدم : (( من پیشمرگه ی کومله شدم)) , سودای یافتن خویش و هویتی که از آن محروم شده ام من را بدان سو کشاند. دور شدن از خواستگاه کودکی هرچند آزاردهنده و سخت بود اما هیچ گاه باعث انقطاع من از زادگاهم نشد. هراز گاهی به قصد تجدید دیدار و بازیابی خاطرات روانه ی خانه ی نخستین میگشتم , اما یک بار (( آنان )) دیدار را به کامم تلخ کردند , دستگیرم کردند و به قفسم انداختند. از همان آغاز و با پذیرایی انسان دوستانه ی دستگیر کنندگانم !! فهمیدم که همان سرنوشت تراژدیک و غمناک همراهان و رهروان این راه پررهرو به انتظار نشسته است : شکنجه , پرونده سازی , دادگاه سرسپرده و شدیدا تحت نفوذ , حکمی کاملا ناعادلانه و سیاسی , و در نهایت مرگ......
بگذارید خودمانی تر بگویم : پس از دستگیری در شهر کامیاران به تاریخ 29/4/87 و پس از چند ساعت مهمان بودن در اداره ی اطلاعات آن شهر , در حالی که دستبند و چشمبندی قطور حرکت و دیدن را برایم ممنوع نموده بود , فردی که خود را معاون دادستان معرفی میکرد شروع به طرح یک سری پرسش بی ربط و مملو از اتهامات واهی نمود (لازم به ذکر است که هرگونه بازپرسی قضایی در محیطی غیر از محیط دادسرا و دادگاه طبق قانون مطلقا ممنوع است). بدین ترتیب اولین دور بازجویی های عدیده ام کلید خورد. همان شب به اداره ی اطلاعات استان کوردستان در شهر سنندج منتقل شدم و سور واقعی را آنجا تجربه نمودند : سلولی کثیف با دستشویی نامطبوع و پتوهایی که احتمالا ده ها سال از ملاقاتشان با آب و پاکیزگی میگذشت! . از آن به بعد شب و روز دالان پایینی و اتاق های بازجویی با چاشنی کتک و شکنجه ی طاقت فرسا , به تسلسلی پایان ناپذیر و سه ماهه تبدیل شد. بازجویان محترم در جهت ارتقای منزلت شغلی خویش و در سودای چند پشیزی ناچیز و بی ارزش , در این سه ماه به طرح اتهاماتی عجیب و غریب میپرداختند که خود بهتر از هرکس به کذب بودن آنها ایمان داشتند. علی رغم آزمودن تمامی روش ها و در عملیاتی مسلحانه شرکت نموده بودم , اتهاماتی که در بسیار در اثبات آن کوشیدند. تنها موارد اثباتی عضویت در کومله و تبلیغ علیه نظام بود که بهترین گواه در یگانه بودن اتهامات رای دادگاه بدوی است , شعبه ی اول دادگاه انقلاب اسلامی سنندج حکم به 10 سال حبس توام با تبعید به زندان رامهرمز داد. ساختار اداری و سیاسی ایران همیشه دچار آفت تمرکز گرایی بوده است اما در این یکی نمونه که به ظاهر قصد تمرکز زدایی از امر قضا را داشتند. به تازگی اختیار و صلاحیت تجدید نظر در احکام متهمین سیاسی را در بالاترین سطح – حتی اعدام – از دیوان عالی گرفته و به محاکم تجدید نظر استان سپرده اند , با اعتراض دادستان کامیاران به حکم بدوی و در نهایت تعجب و برخلاف قوانین موضوعه و داخلی خود ایران , شعبه ی چهارم دادگاه تجدید نظر استان کوردستان حکم 10 سال زندان را به اعدام تبدیل نمود. بر پایه ی ماده 258 قانون آیین دادرسی کیفری محاکم تجدید نظر تنها در صورتی مجاز به تشدید حکم بدوی میباشند که حکم صادره از حداقل مجازات مقرر در قانون کمتر باشد. بر طبق کیفر خواست دادستان ئ اتهام وارده _ یعنی محاربه(دشمنی با خدا) – حداقل حکم در این مورد یک سال است حال خود فاصله ی 10 سال توام با تبعید را با این حداقل مقایسه کنیدتا پی به غیر قانونی, غیر حقوقی و سیاسی بودن حکم اعدام ببرید.
البته ناگفته نماند که مدتی کوتاه پیش از تبدیل حکم, مجددا" از زندان مرکزی سنندج به بازداشتگاه اداره اطلاعات منتقل و در آنجا از من خواسته شد طی یک مصاحبه ویدیوئی به اعمالی ناکرده اقرار و کلمات و جملاتی در رد افکار خویش برزبان آورم . علی رغم فشارها ی شدید, من حاضر به قبول خواسته نامشروع آنان نشدم و آنها نیز صراحتا" گفتند حکمم را به اعدام تبدیل خواهند نمود, که خیلی زود به عهد خویش وفا کردن و سرسپردگی دادگاه را به مراجع امنیتی و غیر قضایی اثبات نمودن. پس آیا انسان می تواند بر آنان خرده ای بگیرد؟!
قاضی سوگند خورده که همه جا, در هر زمان و در قبال هر فرد و موضوعی بی طرف مانده و صرفا" از دریچه ی حقوق و قانون به جهان بنگرد, که امین قاضی این سرزمین به قهقرا رفته می تواند ادعا نماید که سوگند را نشکسته و بی طرف و عادل باقی مانده است؟ به زعم بنده چنین قضاتی به تعداد انگشتان یک دست هم نمی رسند. هنگامی که کل سیستم های قضایی ایران به اشاره یک بازجوی بی دانش و عاری از هرگونه سواد حقوقی , دستور بازداشت, محاکمه, محبوس نمودن و مرگ افراد را اجرا می نماید, آیا می توان بر یک یا چند قاضی خرده پای یک استان همیشه تحت ستم و تبعیض خرده گرفت؟ آری, خانه از پای بست ویران است......
حال علی رغم این که در آخرین ملاقاتم در داخل زندان با دادستان صادر کننده کیفر خواست, وی به غیر قانونیبودن اجرای حکم در هنگامه ی اکنون اذعان داشت, اما برای دومین بار قصد اجرای حکم را دارند. نا گفته پیداست که اینچنین پافشاری کردن بر اجرای حکم به هر نحو ممکن , نتیجه ی فشارهای محافل امنیتی و سیاسی خارج از قوه ی قضائیه است . افراد عضو این محافل تنها از زاویه ی فیش حقوقی و اغراض و نیات سیاسی خویش به موضوع مرگ و زندگییک زندانی سیاسی می نگرند, برای آنان ورای اهداف غیر مشروع خویش هیچگونه ((مسئله))ای قابل طرح و تصور نیست, حتی اگر اولین حق همزاد بشر یعنی حق حیات باشد. اسناد جهانی و بین المللی پیشکش, آنان حتی قوانین و الزامات داخلی خود را نیز هیچ و بیهوده می انگارند.
اما سخن آخر: اگر به گمان زورورزان و حاکمان, مرگ من موجب حذف مسئله ای به نام مسئله کردستان خواهد شد باید گفت زهی خیال باطل . نه مردن من و نه هزاران چون من مرهمی بر این درد بی درمان نخواهد بود و چه بسا آتش آنرا شعله ورتر خواهد نمود. بی گمان ((هر مرگ اشارتی است به حیاتی دیگر)).
احسان فتاحیان
زندان مرکزی سنندج
17/8/1388
واپسین شعاع آفتاب شبانگاهی
نشان دهنده ی راهی ست که خواهان در نوشتن آنم
خش خش برگ ها زیر قدم هایم
میگوید : بگذار تا فرو افتی
آنگاه راه آزادی را باز خواهی یافت.
هرگز از مرگ نهراسیده ام , حتی اکنون که آن را در قریب ترین فضا و صمیمانه ترین زمان , در کنار خویش حس میکنم. آن را میبویم و بازش میشناسم , چراکه آشنایی ست دیرینه به این ملت و سرزمین. نه با مرگ که با دلایل مرگ سر صحبت دارم , اکنون که (( تاوان )) دگردیسی یافته و به طلب حق و آزادی ترجمه اش نموده اند , آیا میتوان باکی از عاقبت و سرانجام داشت؟ ((ما)) ای که از سوی ((آنان )) به مرگ محکوم شده ایم در طلب یافتن روزنه ای به سوی یک جهان بهتر و عاری از حق کشی در تلاش بوده ایم , آیا آنان نیز به کرده ی خود واقف اند؟
در شهر کرمانشاه زندگی را آغازیدم , آنجا که بزرگیش ورد زبان هم میهنانم است , آنجایی که مهد تمدن میهنم بوده است. قطور ذهن ام بدان سویم کشید که تبعیضی را و وضعیتی ناروا را بفهمم و از اعماق وجود درکش نمایم که گویای ستم بود , ستمی در حق من چنان فردی انسانی و در حق من چنان مجموعه ای انسانی , پیگیری چرایی ستم و رفع آن به هزاران فکرم راهبر شد , اما وااسفا که آنان چنان فضا را مسدود و حق طلبی را محجور و سرکوب کرده بودند که در داخل راهی نیافتم و ورای محدوده های تصنعی به مکانی دیگر و مامنی دیگر کوچیدم : (( من پیشمرگه ی کومله شدم)) , سودای یافتن خویش و هویتی که از آن محروم شده ام من را بدان سو کشاند. دور شدن از خواستگاه کودکی هرچند آزاردهنده و سخت بود اما هیچ گاه باعث انقطاع من از زادگاهم نشد. هراز گاهی به قصد تجدید دیدار و بازیابی خاطرات روانه ی خانه ی نخستین میگشتم , اما یک بار (( آنان )) دیدار را به کامم تلخ کردند , دستگیرم کردند و به قفسم انداختند. از همان آغاز و با پذیرایی انسان دوستانه ی دستگیر کنندگانم !! فهمیدم که همان سرنوشت تراژدیک و غمناک همراهان و رهروان این راه پررهرو به انتظار نشسته است : شکنجه , پرونده سازی , دادگاه سرسپرده و شدیدا تحت نفوذ , حکمی کاملا ناعادلانه و سیاسی , و در نهایت مرگ......
بگذارید خودمانی تر بگویم : پس از دستگیری در شهر کامیاران به تاریخ 29/4/87 و پس از چند ساعت مهمان بودن در اداره ی اطلاعات آن شهر , در حالی که دستبند و چشمبندی قطور حرکت و دیدن را برایم ممنوع نموده بود , فردی که خود را معاون دادستان معرفی میکرد شروع به طرح یک سری پرسش بی ربط و مملو از اتهامات واهی نمود (لازم به ذکر است که هرگونه بازپرسی قضایی در محیطی غیر از محیط دادسرا و دادگاه طبق قانون مطلقا ممنوع است). بدین ترتیب اولین دور بازجویی های عدیده ام کلید خورد. همان شب به اداره ی اطلاعات استان کوردستان در شهر سنندج منتقل شدم و سور واقعی را آنجا تجربه نمودند : سلولی کثیف با دستشویی نامطبوع و پتوهایی که احتمالا ده ها سال از ملاقاتشان با آب و پاکیزگی میگذشت! . از آن به بعد شب و روز دالان پایینی و اتاق های بازجویی با چاشنی کتک و شکنجه ی طاقت فرسا , به تسلسلی پایان ناپذیر و سه ماهه تبدیل شد. بازجویان محترم در جهت ارتقای منزلت شغلی خویش و در سودای چند پشیزی ناچیز و بی ارزش , در این سه ماه به طرح اتهاماتی عجیب و غریب میپرداختند که خود بهتر از هرکس به کذب بودن آنها ایمان داشتند. علی رغم آزمودن تمامی روش ها و در عملیاتی مسلحانه شرکت نموده بودم , اتهاماتی که در بسیار در اثبات آن کوشیدند. تنها موارد اثباتی عضویت در کومله و تبلیغ علیه نظام بود که بهترین گواه در یگانه بودن اتهامات رای دادگاه بدوی است , شعبه ی اول دادگاه انقلاب اسلامی سنندج حکم به 10 سال حبس توام با تبعید به زندان رامهرمز داد. ساختار اداری و سیاسی ایران همیشه دچار آفت تمرکز گرایی بوده است اما در این یکی نمونه که به ظاهر قصد تمرکز زدایی از امر قضا را داشتند. به تازگی اختیار و صلاحیت تجدید نظر در احکام متهمین سیاسی را در بالاترین سطح – حتی اعدام – از دیوان عالی گرفته و به محاکم تجدید نظر استان سپرده اند , با اعتراض دادستان کامیاران به حکم بدوی و در نهایت تعجب و برخلاف قوانین موضوعه و داخلی خود ایران , شعبه ی چهارم دادگاه تجدید نظر استان کوردستان حکم 10 سال زندان را به اعدام تبدیل نمود. بر پایه ی ماده 258 قانون آیین دادرسی کیفری محاکم تجدید نظر تنها در صورتی مجاز به تشدید حکم بدوی میباشند که حکم صادره از حداقل مجازات مقرر در قانون کمتر باشد. بر طبق کیفر خواست دادستان ئ اتهام وارده _ یعنی محاربه(دشمنی با خدا) – حداقل حکم در این مورد یک سال است حال خود فاصله ی 10 سال توام با تبعید را با این حداقل مقایسه کنیدتا پی به غیر قانونی, غیر حقوقی و سیاسی بودن حکم اعدام ببرید.
البته ناگفته نماند که مدتی کوتاه پیش از تبدیل حکم, مجددا" از زندان مرکزی سنندج به بازداشتگاه اداره اطلاعات منتقل و در آنجا از من خواسته شد طی یک مصاحبه ویدیوئی به اعمالی ناکرده اقرار و کلمات و جملاتی در رد افکار خویش برزبان آورم . علی رغم فشارها ی شدید, من حاضر به قبول خواسته نامشروع آنان نشدم و آنها نیز صراحتا" گفتند حکمم را به اعدام تبدیل خواهند نمود, که خیلی زود به عهد خویش وفا کردن و سرسپردگی دادگاه را به مراجع امنیتی و غیر قضایی اثبات نمودن. پس آیا انسان می تواند بر آنان خرده ای بگیرد؟!
قاضی سوگند خورده که همه جا, در هر زمان و در قبال هر فرد و موضوعی بی طرف مانده و صرفا" از دریچه ی حقوق و قانون به جهان بنگرد, که امین قاضی این سرزمین به قهقرا رفته می تواند ادعا نماید که سوگند را نشکسته و بی طرف و عادل باقی مانده است؟ به زعم بنده چنین قضاتی به تعداد انگشتان یک دست هم نمی رسند. هنگامی که کل سیستم های قضایی ایران به اشاره یک بازجوی بی دانش و عاری از هرگونه سواد حقوقی , دستور بازداشت, محاکمه, محبوس نمودن و مرگ افراد را اجرا می نماید, آیا می توان بر یک یا چند قاضی خرده پای یک استان همیشه تحت ستم و تبعیض خرده گرفت؟ آری, خانه از پای بست ویران است......
حال علی رغم این که در آخرین ملاقاتم در داخل زندان با دادستان صادر کننده کیفر خواست, وی به غیر قانونیبودن اجرای حکم در هنگامه ی اکنون اذعان داشت, اما برای دومین بار قصد اجرای حکم را دارند. نا گفته پیداست که اینچنین پافشاری کردن بر اجرای حکم به هر نحو ممکن , نتیجه ی فشارهای محافل امنیتی و سیاسی خارج از قوه ی قضائیه است . افراد عضو این محافل تنها از زاویه ی فیش حقوقی و اغراض و نیات سیاسی خویش به موضوع مرگ و زندگییک زندانی سیاسی می نگرند, برای آنان ورای اهداف غیر مشروع خویش هیچگونه ((مسئله))ای قابل طرح و تصور نیست, حتی اگر اولین حق همزاد بشر یعنی حق حیات باشد. اسناد جهانی و بین المللی پیشکش, آنان حتی قوانین و الزامات داخلی خود را نیز هیچ و بیهوده می انگارند.
اما سخن آخر: اگر به گمان زورورزان و حاکمان, مرگ من موجب حذف مسئله ای به نام مسئله کردستان خواهد شد باید گفت زهی خیال باطل . نه مردن من و نه هزاران چون من مرهمی بر این درد بی درمان نخواهد بود و چه بسا آتش آنرا شعله ورتر خواهد نمود. بی گمان ((هر مرگ اشارتی است به حیاتی دیگر)).
احسان فتاحیان
زندان مرکزی سنندج
17/8/1388
-----------------------------
يه چيزی در مورد احسان كه خيلی آزارم ميده
دوستان يه چيزی كه در مورد احسان خيلی آزارم ميده حرفهايی بود كه از مادر و خواهر حبيب لطيفی (يه زندانی كرد ديگه كه اون هم محوم به اعدامه و همبند احسان بوده) در مورد زندگی احسان شنيدم. نمی دونم چرا ولی دوست دارم شما هم بدونيد احسان چقدر مظلوم و بی كس بود.
تو اين چند روز كه با خانواده احسان تماس داشتم و از شب قبل از اجرای حكم كه رفتيم خونه شون و ديگه تا صبح در زندان كه با هم بوديم همش اين خونسردی پدر و مادر احسان برام آزار دهنده و غيرقابل درك بود.
وقتی به مادرش پيشنهاد داديم حداقل يه نوشته با اين عنوان كه "پسرم را به من بازگردانيد" با يه قران دستش بگيره و بياد در زندان ولی اصلا توجه نكرد! اصلا نمی تونستم قبول كنم كه يه مادر چند ساعت قبل از اعدام پسرش حاضر نيست خودش رو به آب و آتيش بزنه تا اين اتفاق نيافته.
بعد از اعدام احسان چون مادر حبيب اله لطيفی تهديد كرده بود اگر احسان اعدام بشه خودش رو درب دادگستری سنندج آتيش می زنه، وقتی از خواهر حبيب شنيديم كه مادرش رفته دادگستری سراسيمه خودمون رو از قبرستان به دادگستری رسونديم مبادا اين زن كه از صبح زود با ما در زندان بود دست به اقدامی بزنه. وقتی با خواهر حبيب رسيدم درب دادگستری مادر حبيب اونجا داشت با صدای بلند ناله و نفرين می كرد و با گريه و زاری به همه میگفت احسان رو جمهوری اسلامی اعدام كرد.
خيلی با مادر حبيب صحبت كرديم، اينكه نبايد هيچ اقدامی بكنه و بايد باشه و برای لغو حكم حبيب تلاش بكنه. راستش من فكر می كردم مادر حبيب بيشتر برای احتمال اعدام پسر خودش هست كه ناراحته ولی وقتی پای حرفهای مادر و خواهر حبيب كه 8 روز پيش موقع ملاقات حضوری با حبيب، احسان رو هم در زندان ملاقات كرده بودند نشستم تمام دنيا رو سرم خراب شد.
8 روز پيش از اجرای حكم اعدام احسان وقتی كه تمام زندانيان بعد از مدتها ملاقات حضوری داشتن. مادر و خواهرهای حبيب هم با شور و اشتياق ملاقات حضوری با حبيب به زندان میرن ولی حبيب بعد از چند دقيقه به مادرش و خواهرهاش می گه برای من كافيه، بريد پيش احسان و باهاش حرف بزنيد نمی دونيد اين پسر چقدر سختی تو زندگيش كشيده و چقد درد و دل داره.
فكرش رو بكنيد به جز برادر كوچيك احسان هيچ كس ديگه ای از خانوادش به ملاقاتش نيامده بودند! مادر و خواهرای حبيب ميرن پيش احسان و كلی باهاش حرف می زنن. مادر حبيب می گفت دست انداختم گردنش و صورتش رو بوسيدم. احسان گفته بزرگترين آرزوم در زندگی اين بوده كه مادر و خواهری داشته باشم كه بشينم و براشون درد و دل كنم ولی من نه مادر دارم و نه خواهر.
خواهر حبيب می گفت ما بهش گفتيم از امروز ما خواهرای حبيب و تو هستيم. می گفتن احسان از بچگی مادرش رو از دست داده. وقتی شروع به فعاليت های سياسی می كنه پدرش ازش می خواد كه راهش رو از خانواده جدا كنه و بهش می گه من زن و بچه و شغل دولتی دارم و نمی خوام همه اينها رو فدای تو بكنم! بنا بر اين احسان هم برای ادامه فعاليت هاش ميره و عضو حزبی ميشه كه در خارج مرزهای ايرانه و ديگه نيازي نيست كه با خانواده زندگی كنه وبه قول پدرش برای اونها دردسری درست كنه.
يعنی فكرش رو بكنيد احسان اگر حمايت خانوادش رو داشت میتونست مثل خيلی از ماها بنا بر علاقه و دغدغه يه سری فعاليت های اجتماعی، مدنی يا حتی سياسی رو در همين شهر خودش انجام بده و ديگه نخواد كه بره اون ور مرز كه موقع برگشتن هم دستگير بشه.
به هر حال اينكه میگم احسان خيلی مظلوم و بی كس بود يه بخش بزرگیش به خاطر اين بی تفاوتی بود كه از خانوادش ديدم. مادر حبيب با گريه و زاری قسم می خورد اگر امروز به جای خبر اعدام احسان خبر اعدام حبيب رو بهم می دادن به همين اندازه ناراحت می شدم چون تو اون ملاقات احسان مثل بچه خودم سرش رو گذاشت تو سينم و كلی برام حرف زد و درد و دل كرد....
وقتی مادر و خواهرای حبيب اينها رو تعريف می كردن خودشون زار زار اشك می ريختن. يكی از خواهراش می گفت به احسان گفتم حتما آزاد می شی. من برای آزادی تو و حبيب دو 40 روز روزه نظر كردم. می گفت احسان خنديده و گفته اول حبيب بايد آزاد بشه چون حبيب از من بزرگتره و بعد هم كردستان آزاد بشه چون كردستان از من عزيزتره و بعدش نوبت منه...برادر كوچيك احسان هم می گفت احسان دو روز قبل از اعدام وقتی زمان اجرای حكمش رو بهش ابلاغ كردن، همون روز كه شروع به اعتصاب غذا كرده زنگ زده به خونه شون و برادرش می گفت می خنديده و روحيه ش خيلی خوب بوده. هر چند احتمال اينكه حكمش رو به اجرا بذارن خيلی كم می دونسته ولی گفته اگر هم كردن راهیه كه خودم انتخاب كردم و سر اعتقادم می مونم حتی اگر اعدام بشم.
اونطور كه زندانيان سياسی زندان سنندج شنيدن و به ما انتقال دادن احسان موقع اعدام نذاشته صندلی رو از زير پاش بكشن و خودش رو پرت داد. شايد نمی خواسته دوباره مورد تمسخر اون ماموران اجرای حكم قرار بگيره. چون دو ماه پيش هم يك بار احسان رو تا پای چوبه دار بردن و طناب رو انداختن گردنش و بعد آوردنش پايين و مامورا كلی بهش خنديدن و مسخرش كردن و بهش توهين كردن
---------------------------------------
عفو بین الملل اعدام فتاحیان را محکوم کرد
عفو بین الملل پیش تر خواستار توقف اجرای حکم اعدام آقای فتاحیان و تغییر آن شده بود
سازمان عفو بین الملل اعدام احسان فتاحیان، جوان کرد ایرانی که بامداد روز چهارشنبه ۲۰ آبان در سنندج به دار آویخته شد را به شدت محکوم کرد.
این سازمان مدافع حقوق بشر پیش تر از مقامات ایران خواسته بود که اجرای حکم اعدام آقای فتاحیان و دو فعال کرد دیگر را متوقف کنند و این حکم ها را تغییر دهند.
عفو بین الملل در بیانیه خود می نویسد: "به نظر می رسد که این سه حکم اعدام برای انتقام گرفتن از ترورها و تلاش ها برای ترور مقامات استان کردستان صادر شده است که بین روزهای ۱۸ تا ۲۸ شهریور (۹ تا ۱۹ سپتامبر) انجام شده و در رسانه های ایران بازتابی گسترده یافته بود."
در این بیانیه آمده است که گفته می شود دست کم ۱۰ مرد و یک زن کرد دیگر نیز قرار است به دلیل عضویت در سازمان های ممنوعه کرد یا حمایت از آنها در ایران اعدام شوند.
این در حالی است که هنوز هیچ گروهی مسئولیت تروهای شهریورماه در کردستان ایران را به عهده نگرفته است.
مقامات ایران، گروه پژاک و "بنیادگرایان تندروی سنی مرتبط با سرویس های اطلاعاتی بیگانه" را مسئول این ترورها معرفی می کنند که عمدتا چهره های مذهبی و قضات هدف آنها بودند.
رئیس شورای شهر سنندج، یک روحانی سنی مذهب که در انتخابات ریاست جمهوری اخیر از محمود احمدی نژاد حمایت کرده بود و نماینده کردستان در مجلس خبرگان در جریان این ترورها کشته و دو قاضی هم مجروح شدند.
خبرگزاری دیده بان حقوق بشر کردستان می گوید که احسان فتاحیان در این مزار بی نام در گورستان باغ فردوس کرمانشاه دفن شده است.
عفو بین الملل می گوید که این حملات علیه غیرنظامیان را هم محکوم می کند.
احسان فتاحیان ابتدا توسط یکی از شعب دادگاه انقلاب سنندج به تحمل ۱۰ سال زندان محکوم شده بود، اما هم او و هم دادستان به این حکم اعتراض کردند.
دادگاه تجدید نظر مجازات آقای فتاحیان را به اعدام تغییر داد.
عفو بین الملل می گوید که حق تجدیدنظر خواهی از حکم اخیر به آقای فتاحیان داده نشده و این امر مخالف قوانین بین المللی است.
در این حال یک منبع خبری در کردستان از دفن جنازه او در کرمانشاه خبر داده است.
خبرگزاری دیده بان حقوق بشر کردستان گزارش کرده است که جنازه آقای فتاحیان روز پنجشنبه، به شرط برگزاری بی سر و صدای مراسم تدفین، به خانواده او تحویل و پس از انتقال به کرمانشاه در گورستان باغ فردوس این شهر دفن شد.
آقای فتاحیان و خانواده او اهل کرمانشاه هستند.
عفو بین الملل پیش تر خواستار توقف اجرای حکم اعدام آقای فتاحیان و تغییر آن شده بود
سازمان عفو بین الملل اعدام احسان فتاحیان، جوان کرد ایرانی که بامداد روز چهارشنبه ۲۰ آبان در سنندج به دار آویخته شد را به شدت محکوم کرد.
این سازمان مدافع حقوق بشر پیش تر از مقامات ایران خواسته بود که اجرای حکم اعدام آقای فتاحیان و دو فعال کرد دیگر را متوقف کنند و این حکم ها را تغییر دهند.
عفو بین الملل در بیانیه خود می نویسد: "به نظر می رسد که این سه حکم اعدام برای انتقام گرفتن از ترورها و تلاش ها برای ترور مقامات استان کردستان صادر شده است که بین روزهای ۱۸ تا ۲۸ شهریور (۹ تا ۱۹ سپتامبر) انجام شده و در رسانه های ایران بازتابی گسترده یافته بود."
در این بیانیه آمده است که گفته می شود دست کم ۱۰ مرد و یک زن کرد دیگر نیز قرار است به دلیل عضویت در سازمان های ممنوعه کرد یا حمایت از آنها در ایران اعدام شوند.
این در حالی است که هنوز هیچ گروهی مسئولیت تروهای شهریورماه در کردستان ایران را به عهده نگرفته است.
مقامات ایران، گروه پژاک و "بنیادگرایان تندروی سنی مرتبط با سرویس های اطلاعاتی بیگانه" را مسئول این ترورها معرفی می کنند که عمدتا چهره های مذهبی و قضات هدف آنها بودند.
رئیس شورای شهر سنندج، یک روحانی سنی مذهب که در انتخابات ریاست جمهوری اخیر از محمود احمدی نژاد حمایت کرده بود و نماینده کردستان در مجلس خبرگان در جریان این ترورها کشته و دو قاضی هم مجروح شدند.
خبرگزاری دیده بان حقوق بشر کردستان می گوید که احسان فتاحیان در این مزار بی نام در گورستان باغ فردوس کرمانشاه دفن شده است.
عفو بین الملل می گوید که این حملات علیه غیرنظامیان را هم محکوم می کند.
احسان فتاحیان ابتدا توسط یکی از شعب دادگاه انقلاب سنندج به تحمل ۱۰ سال زندان محکوم شده بود، اما هم او و هم دادستان به این حکم اعتراض کردند.
دادگاه تجدید نظر مجازات آقای فتاحیان را به اعدام تغییر داد.
عفو بین الملل می گوید که حق تجدیدنظر خواهی از حکم اخیر به آقای فتاحیان داده نشده و این امر مخالف قوانین بین المللی است.
در این حال یک منبع خبری در کردستان از دفن جنازه او در کرمانشاه خبر داده است.
خبرگزاری دیده بان حقوق بشر کردستان گزارش کرده است که جنازه آقای فتاحیان روز پنجشنبه، به شرط برگزاری بی سر و صدای مراسم تدفین، به خانواده او تحویل و پس از انتقال به کرمانشاه در گورستان باغ فردوس این شهر دفن شد.
آقای فتاحیان و خانواده او اهل کرمانشاه هستند.
-------------------------------------
هر شب ستارهیی به زمین میکشند
نامه فرزاد کمانگر در سوگ احسان فتاحیان
هر شب ستارهیی به زمین میکشند
و این آسمان غمزده غرق ستارهها است
سلام رفیق، چهگونه تجسمت کنم؟ به کدام جرم تصورت کنم؟ جوانکی نحیف بر فراز چوبهی دار که به شکفتن غنچهی خورشید لبخند میزند؟ یا کودکی پابرهنه از رنجدیدهگان پایین شهر که میخواست مژدهی نان باشد برای سفرههای خالی از نان مردماش.
چگونه تجسمت کنم؟ نوجوانی از جنس آزار چشیدگان بالای شهر که الفبای رنج و مظلومیت، درس مکتب و مدرسه و زندگیشان است. راستی فراموش کردم، شهر من و تو پایین و بالا ندارد، چهار سوی آن رنج و درد است.
بگو رفیق بگو...
می خواهم تصورت کنم. در هیات «سیامند» که رخت عروسی به تن کرد تا به حنابندان عروس آزادی برود.
چگونه؟ چگونه تصورت کنم؟ در پوشش جوانی که راه شاهو را پیش گرفته تا از لابهلای جنگلهای سوختهی بلوط به کاروانی برسد که مقصدش سرزمین آفتاب است؟ ولی هیچکدام از اینها که جرم نیست، اما میدانم «تعلق به این خلق تلخ است و گریز از آنها نامردی»....
و تو به گریز و نامردمی کردن «نه» گفتی و سر به دار سپردی تا راست قامت بمانی.
رفیق آسوده بخواب...
که مرگ ستاره نوید بخش طلوع خورشید است و تعبیر خواب چوبهی داری که هر شب در سرزمینمان خواب مرگ میبیند، تولد کودکی است بر دامنهی زاگرس که برای عصیان و یاغی شدن به دنیا میآید.
آرام و غریبانه تنت را به خواب بسپار و با زهدان زمین بوسه ببند برای فردای رویش و رستن.
بدون لالایی مادر، بدون بدرقهی خواهر و بدون اشک پدر آرام بگیر در خاک سرزمینی که ابراهیمها، نادرها و کیومرثها را به امانت نگه داشته است.
فقط رفیق بگو... بگو میخواهم بشنوم چه بر زبانت چرخید آنگاه که صدای پا و درد به هم میآمیخت؟ میخواهم یاد بگیرم کدام شعر، کدام سرود، کدام آواز کدام اسم را به زبان بیاورم که زانوام نلرزد. بگو میخواهم بدانم، که دلم نلرزد آنگاه که به پشت سر مینگرم...
سفرت به خیر رفیق
هر شب ستارهیی به زمین میکشند
و این آسمان غمزده غرق ستارهها است
سلام رفیق، چهگونه تجسمت کنم؟ به کدام جرم تصورت کنم؟ جوانکی نحیف بر فراز چوبهی دار که به شکفتن غنچهی خورشید لبخند میزند؟ یا کودکی پابرهنه از رنجدیدهگان پایین شهر که میخواست مژدهی نان باشد برای سفرههای خالی از نان مردماش.
چگونه تجسمت کنم؟ نوجوانی از جنس آزار چشیدگان بالای شهر که الفبای رنج و مظلومیت، درس مکتب و مدرسه و زندگیشان است. راستی فراموش کردم، شهر من و تو پایین و بالا ندارد، چهار سوی آن رنج و درد است.
بگو رفیق بگو...
می خواهم تصورت کنم. در هیات «سیامند» که رخت عروسی به تن کرد تا به حنابندان عروس آزادی برود.
چگونه؟ چگونه تصورت کنم؟ در پوشش جوانی که راه شاهو را پیش گرفته تا از لابهلای جنگلهای سوختهی بلوط به کاروانی برسد که مقصدش سرزمین آفتاب است؟ ولی هیچکدام از اینها که جرم نیست، اما میدانم «تعلق به این خلق تلخ است و گریز از آنها نامردی»....
و تو به گریز و نامردمی کردن «نه» گفتی و سر به دار سپردی تا راست قامت بمانی.
رفیق آسوده بخواب...
که مرگ ستاره نوید بخش طلوع خورشید است و تعبیر خواب چوبهی داری که هر شب در سرزمینمان خواب مرگ میبیند، تولد کودکی است بر دامنهی زاگرس که برای عصیان و یاغی شدن به دنیا میآید.
آرام و غریبانه تنت را به خواب بسپار و با زهدان زمین بوسه ببند برای فردای رویش و رستن.
بدون لالایی مادر، بدون بدرقهی خواهر و بدون اشک پدر آرام بگیر در خاک سرزمینی که ابراهیمها، نادرها و کیومرثها را به امانت نگه داشته است.
فقط رفیق بگو... بگو میخواهم بشنوم چه بر زبانت چرخید آنگاه که صدای پا و درد به هم میآمیخت؟ میخواهم یاد بگیرم کدام شعر، کدام سرود، کدام آواز کدام اسم را به زبان بیاورم که زانوام نلرزد. بگو میخواهم بدانم، که دلم نلرزد آنگاه که به پشت سر مینگرم...
سفرت به خیر رفیق
-------------------------------------------
احسان عزیز تولدت مبارک
ببخش که با زبانی به جز زبان مادری مان با تو سخن می گویم ،این همان بهانه یست که تورا به سبب آن بردارکردند.اما بگذار داعیان تمامیت ارضی ایران امروز با خواندن خبر تولد دوباره تو جشن بگیرند ،و به خیالشان با رفتن تو و هزاران احسان دیگر می توانند نام کورد وکوردستان را محو کنند .زهی خیال باطل ... سالهاست با به زنجیر کشید نمان خواستند یوغ بردگی را به گردنمان نهند و اراده ومن بودن را ازمان بستانند ... تا خواستیم کلامی از حقیقت بگوییم به نام تروریست و تجزیه طلب بردارمان زدند و جهانیان هلهله شادی سر دادند که یک تروریست کشته شد.اما باز زهی خیال باطل ،با بردار کشیدن توصدها احسان دیگر متولد شدند،از این رو تولدت را تبریک می گویم.
بگذارتروریست مان بخوانند .مگر نه این که آنها حتا از جسم دربند تو هراسان بودند و با نیرنگ تو را به چوبه دار سپردند اما تو قهرمانانه به استقبال مرگ رافتی و اجازه ندادی صندلی مرگ را اززیر پای تو بکشند و آن را به تابوی مقاومت تبدیل کردی وخود قهرمانانه از روی آن پریدی ،درود بر تو وسرزمین ات کوردستان ،زاد گاهی که هیچ گاه ازآن من و تو نبود ،اما برایش کشته می شویم ،و فریاد سر می دهیم تا داعیه داران تمامیت ارضی ایران هلهله شادی سر دهند و دروبلاک های شان از آزادی و پیروزی جنبش سبزشان بگویند و با فخربر فیس بوک شان بزنند، بگذارید کردها اعدام شوند، ما را چه خیال است!!! آنها که از جنبش ما پشتیبانی نکردند!؟
صدای آمریکا و بی بئ سی هرگاه منا فع شان ایجاب کند از ما می گویند ،اما این بار آنها نیزاز توترسیدند وسکوت را پیشه کردند .سکوت آنها از بردباری و نجابت شان است ،بگذار سخت گیر نباشیم.درود بر شما مدعیان حقوق بشر نما .... ما را تروریست بخوانید، و درپوشش حقوق بشر با نقاب های سیاه چهرتان به جنگ راستی و درستی بروید ما را چه باک است ،دیروز شما می کشتید امروز دولت کودتا ،با بهانه تروریست ،اگر روناک ها و احسان ها و زینب ها تروریست هستند ، پس 45 میلیون کورد دیگر نیز تروریت هستند.
نگین شیخ الاسلامی وطنی
بگذارتروریست مان بخوانند .مگر نه این که آنها حتا از جسم دربند تو هراسان بودند و با نیرنگ تو را به چوبه دار سپردند اما تو قهرمانانه به استقبال مرگ رافتی و اجازه ندادی صندلی مرگ را اززیر پای تو بکشند و آن را به تابوی مقاومت تبدیل کردی وخود قهرمانانه از روی آن پریدی ،درود بر تو وسرزمین ات کوردستان ،زاد گاهی که هیچ گاه ازآن من و تو نبود ،اما برایش کشته می شویم ،و فریاد سر می دهیم تا داعیه داران تمامیت ارضی ایران هلهله شادی سر دهند و دروبلاک های شان از آزادی و پیروزی جنبش سبزشان بگویند و با فخربر فیس بوک شان بزنند، بگذارید کردها اعدام شوند، ما را چه خیال است!!! آنها که از جنبش ما پشتیبانی نکردند!؟
صدای آمریکا و بی بئ سی هرگاه منا فع شان ایجاب کند از ما می گویند ،اما این بار آنها نیزاز توترسیدند وسکوت را پیشه کردند .سکوت آنها از بردباری و نجابت شان است ،بگذار سخت گیر نباشیم.درود بر شما مدعیان حقوق بشر نما .... ما را تروریست بخوانید، و درپوشش حقوق بشر با نقاب های سیاه چهرتان به جنگ راستی و درستی بروید ما را چه باک است ،دیروز شما می کشتید امروز دولت کودتا ،با بهانه تروریست ،اگر روناک ها و احسان ها و زینب ها تروریست هستند ، پس 45 میلیون کورد دیگر نیز تروریت هستند.
نگین شیخ الاسلامی وطنی
--------------------------------------------------
فرا خوان ضرورت درخواست از سازمان ملل برای ایجاد مکان امن برای کردها در داخل خاک ایران و درست کردن یک خط قرمز در کردستان شیوه ی همان خط قرمزی که در سال 1991 که دست نیروهای صدام را در کردستان عراق قطع کرده بودند باید سازمان ملل یک منطقه امن برای کردها در داخل خاک ایران ایجاد کند که شامل پرواز ممنوع و منع نیروهای سرکوبگر رژیم فاشیزم مذهبی در کردستان این خط قرمز باید از تمامی شهرهای کردستان تشکیل بشود که شامل تمامی شهرهای کردستان باشد که همان شیوه که در کردستان عراق این مکان امن برای کردهای آن کشور در سال 1991 بنابر درخواست زند یاد تورک اوزال ریئس جهموری وقت ترکیه و جانمیجر ریئس وزرای وقت انگلستان تشکیل شد این مکان امن برای کردها بهترین راه چاره میباشد که هم دست سرکوبگران رژیم را از کردستان کوتاه میکند و هم دیگر کسی کشته نمیشود و امور اداره منطقه باید توسط سازمان ملل اداره بشود تا یک سال بعدش به خودکردها اداره امور امنیتی و کارهای اداری تحویل داده میشود شما یادتان هست که در سالهای نود این برنامه در کوسوا و کردستان عراق برپا شد برای اینکه توسط اشغالگران مردم این مناطق کشته نشوند
باید تمامی سازمانهای سیاسی کردستان احزاب سایاسی در کردستان مثل کومه له حزب دموکرات کردستان حزب پاک و تمامی احزاب کردستانی یک تومار بزرگ یک صدا و یک دست به سازمانهای بین المللی و شورای امنیت سازمان ملل متحد و که مسئولیت دارد که اگر یک کشور با مردم خود در یک منطقه از ناحیه کشور که بدرفتاری کند به خاطر نژاد و ملیت و زبان که باید مکان امن در داخل خاک آن کشور برای حفظ جان شهروندان درست کند این برنامه در بنده های حقوقی و قانونی شورای امنیت سازمان ملل آمده است
ساموئیل کو کرماشانی
باید تمامی سازمانهای سیاسی کردستان احزاب سایاسی در کردستان مثل کومه له حزب دموکرات کردستان حزب پاک و تمامی احزاب کردستانی یک تومار بزرگ یک صدا و یک دست به سازمانهای بین المللی و شورای امنیت سازمان ملل متحد و که مسئولیت دارد که اگر یک کشور با مردم خود در یک منطقه از ناحیه کشور که بدرفتاری کند به خاطر نژاد و ملیت و زبان که باید مکان امن در داخل خاک آن کشور برای حفظ جان شهروندان درست کند این برنامه در بنده های حقوقی و قانونی شورای امنیت سازمان ملل آمده است
ساموئیل کو کرماشانی
-----------------------------------------
تقدیم به خاطره احسان فتاحیان شهید خلق کرد
از طرف آقای
عبدالله مهتدی
تنها یکی از ما
ترجمه شعری از شیرکو بیکس شاعر بلندآوازه کرد
تقدیم به خاطره احسان فتاحیان
شیرکو بیکس (Sherko Bekas)، شاعر نامدار معاصر کرد، اهل سلیمانیه در کردستان عراق و خود فرزند فائق بیکس شاعر معروف نیمه قرن بیستم است. شیرکو در این شعر کوتاه که در سال 1988 سروده است، فرار دسته¬جمعی اهالی یک روستای کرد را از دست بمباران بعثیها به نحوه زنده¬ای به تصویر می¬کشد.
تراژدی در تاریخ کردها کم نیست و جنایات رژیم عراق در قبال این ملت نیز بسیار فراوان و سخت دردناک است. اما سال 1988 در کردستان عراق سال دردناکترین تراژدیها است، سال «انفال» است، سال بمبارانهای شیمیائی، سال ژنوساید بی¬سروصدای کردها در درون جامعه عراق است. سالی است که صدام، همچون هیتلر که برای نابودی نهائی یهودیان «راه حل نهائی» را تهیه دید، برای پایان دادن به موجودیت کردها و همچنین پایان بخشیدن به هرگونه امید آنها به حیات و به آینده، امواجی از حملات شیمیائی به روستاها و مردم بیدفاع را به راه انداخت و این حملات را با عاریت گرفتن ازکلام قرآن و جنگهای صدر اسلام با کفار «انفال» نامید. وجه دیگر انفال و مکمل حملات شیمیائی به مردم غیرنظامی، سیاست «امحای کرد» بود که در مناطق وسیعی از کردستان عراق به آن دست یازیدند. در این پروژه شکار انسانی، اهالی مدنی شهرها و روستاها را، مردان و زنان و بویژه جوانان را، بدون اینکه به دنبال هیچ نام مشخصی باشند بلکه به صرف کرد بودن، دستگیر کرده به زور در کامیونهای ارتشی چپاندند و در لب گودالهائی که در نقاط مختلف عراق حفر شده بود به رگبار بسته و با بولدوزر خاک بر رویشان ریختند و دفن کردند و به این ترتیب صدها گور دسته¬جمعی در این کشور آفریدند. پس از سقوط صدام دهها گور دسته¬جمعی از این نوع در نقاط گوناگون عراق توسط متخصصان کشف وخاکبرداری شد که هویت کردی قربانیان از لباسها و کارتهای شناسائی آنها احراز می¬شد. به گفته آگاهان در این حملات بیش از صدوهشتاد هزار نفر جان خود را از دست دادند. زخم این تراژدی هنوز هم عمیقترین لایه¬های روح کردها را آزار می¬دهد و دهها هزار بیوه انفال و یتیمان انفال امروزه بازماندگان این بربریت مدرن هستند.
باری، قصد فقط آشنا کردن مختصر خواننده با زمان و مکانی بود که شعر در آن سروده شده است. در شعر کوتاه «تنها یکی از ما»، شیرکو بیکس فرار دسته¬جمعی شبانه مردم یک روستا را که شتابان از برابر بمباران می¬گریزند تصویر می¬کند. در آن اشک هست، دود هست، فرار از برابر دشمن مسلح غدار هست، کوفتن باران و سختی راه و فرسایش طاقتها هست، همه اینها هم بدون کوچکترین شعار و تکلف و در قالب تصویرهای شعری گویایی تجسم می¬شود که در آن انسان و رویدادهای پیرامونش به¬سادگی درهم آمیخته¬اند. اما در ژرفنای این مصیبت بی¬پناهانه و بی¬فریادرس، امید و آینده نیز با ظرافت تمام و با رنگی از شیطنت در هیأت نوزاد متولد نشده¬ای که نمادی از تداوم موجودیت و آینده این ملت است سرک می¬کشد، چنانکه در عمق احساس تلخی که از تصویر این همه محنت و رنج به شما دست داده است، بی¬اختیار آهی از سر آسودگی خاطر می¬کشید و لبخندی بر لبانتان نقش می¬بندد.
من این شعر را در سال 1993 از جلد اول دیوان اشعار شیرکو بیکس، صفحه 692، ترجمه کرده بودم اما هیچ وقت آن را در جائی انتشار نداده بودم و اینک در حالت روحی و عاطفی خاصی آن را به خاطره عزیز جانباخته احسان فتاحیان تقدیم می¬کنم تا بدانیم که به قول شاملو «مرگ پایان نیست».
عبدالله مهتدی
سیزدهم نوامبر 2009
تنها یکی از ما
ترجمه شعری از شیرکو بیکس شاعر بلندآوازه کرد
غروب وقتی بود
خود به¬سختی جان به¬در برده بودیم.
مثل بارانی که می¬بارید
ما هم باید بی¬وقفه عمل می¬کردیم.
رشته¬ای از اشک بودیم و به دنبال هم روان بودیم.
ستون دودی درهم و برهم برخاسته از دهکده¬ای بودیم و از کوه بالا می¬خزیدیم.
همه تا مغز استخوان خیس، آب از هفت بندمان جاری.
بینیهایمان ناودان سرمان،
ساقهایمان جویبار بدنهایمان بود.
بچه¬هامان: به پرستو،
زنهامان: به درختهای پائیزی
و پیرهایمان: به اسبهای خسته
می¬مانستند.
همه تا مغز استخوان خیس، آب از هفت بندمان جاری.
در این میان تنها یکی از ما
زیر چتر خود
حتی قطره¬ای باران به خود ندید
و از همه نیز آرامتر بود.
او کودک من بود
که در زیر چتری از پوست شکم مادرش به¬سر می¬برد.
----------------------------------------
فراخوان برای اعزام گروه های حقوق بشر سازمان ملل به زندانهای سرتاسر ایران و بخصوص به زندانهای کردستان
ما از تمامی سازمانهای حقوق بشری و خیر خواه میخواهیم یک هیئت برای بازدید از زندانهای سنندج سقز بانه مریوان و دیزل آباد کرمانشاه تهران زندان کرج و زندانهای سرتاسر ایران و ملاقات حضوری با زندانیان سیاسی در سرتاسر ایران اعزام کنند حالا بنابر خبری که هم اکنون به دستمان رسیده است رژیم اینبار میخواهد زندانیان سیاسی کرد را بی سر و بی صدا اعدام کند وکلای زندانیان سیاسی کرد را تهدید میکنند اگر خبر اعدام موکلش را پخش کنند باید با سرنوشت زندانیان روبرو بشوند
دوستان آیا در زندانهای کردستان چه میگذرد؟
دوستان عزیز من این احتمال را میدهم که دیروز خبر رسید پدر شیرکو به بیمارستان منتقل شد احتمال دارد رژیم بی سر وصدا شیرکو را بشهادت رسانده باشد باید در این باره کشش نمود دوستان
کردستان بوی خون میدهد دیروز احسان عزیز احسان قهرمان فررزند ملت کرد احسان فرزند تمامی ملت کرد میباشد همه مادران همه پدران داغدار کرد پدر و مادر احسان هستند امروز برادران احسان در زندانهای کردستان جانشان در خطر است اعزام یک هیئت از سوی کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل به کردستان خیلی ضروری میباشد و ملاقات حضوری با زندانیان سیاسی کرد خیلی ضروری و لازم میباشد تا جامعه جهانی از نزدیک از درد و رنج خلق کرد بیشتر آگاه بشوند چطوری به خاطر کرد بودن جوانان ما را میکشند و اعدام میکنند و ما از کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل و شورای امنیت سازمان ملل مسرانه میخواهیم برای ایجاد یک منطقه امن برای حفظ جان کردها در داخل خاک ایران ضروری میباشد و لازم است من از تمامی انسان دوستان طرفداران حقوق بشر میخواهم یک تومار دستجمعی برای سازمان ملل ارسال کنید برای اینکه شورای امنیت سازمان ملل در به اقدام لازم برای ایجاد منطقه امن برای امنیت جانی کردها در داخل خاک ایران ضروری میباشد شما شاهد هستید چطوری دژخیمان آدمکش هر روز جان یک نفر در این سرزمین خونبار میگیرند و به جامعه جهانی گوش فرا نمیدهند ای آنانی که ادعای وجدان و انسانیت میکنید ای انسانهای آزادیخواه پس کجا هستید باید دست به اقدام نمود با تشکر ساموئیل کو کرماشانی
مورخ 15 نوامبر 2009
ما از تمامی سازمانهای حقوق بشری و خیر خواه میخواهیم یک هیئت برای بازدید از زندانهای سنندج سقز بانه مریوان و دیزل آباد کرمانشاه تهران زندان کرج و زندانهای سرتاسر ایران و ملاقات حضوری با زندانیان سیاسی در سرتاسر ایران اعزام کنند حالا بنابر خبری که هم اکنون به دستمان رسیده است رژیم اینبار میخواهد زندانیان سیاسی کرد را بی سر و بی صدا اعدام کند وکلای زندانیان سیاسی کرد را تهدید میکنند اگر خبر اعدام موکلش را پخش کنند باید با سرنوشت زندانیان روبرو بشوند
دوستان آیا در زندانهای کردستان چه میگذرد؟
دوستان عزیز من این احتمال را میدهم که دیروز خبر رسید پدر شیرکو به بیمارستان منتقل شد احتمال دارد رژیم بی سر وصدا شیرکو را بشهادت رسانده باشد باید در این باره کشش نمود دوستان
کردستان بوی خون میدهد دیروز احسان عزیز احسان قهرمان فررزند ملت کرد احسان فرزند تمامی ملت کرد میباشد همه مادران همه پدران داغدار کرد پدر و مادر احسان هستند امروز برادران احسان در زندانهای کردستان جانشان در خطر است اعزام یک هیئت از سوی کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل به کردستان خیلی ضروری میباشد و ملاقات حضوری با زندانیان سیاسی کرد خیلی ضروری و لازم میباشد تا جامعه جهانی از نزدیک از درد و رنج خلق کرد بیشتر آگاه بشوند چطوری به خاطر کرد بودن جوانان ما را میکشند و اعدام میکنند و ما از کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل و شورای امنیت سازمان ملل مسرانه میخواهیم برای ایجاد یک منطقه امن برای حفظ جان کردها در داخل خاک ایران ضروری میباشد و لازم است من از تمامی انسان دوستان طرفداران حقوق بشر میخواهم یک تومار دستجمعی برای سازمان ملل ارسال کنید برای اینکه شورای امنیت سازمان ملل در به اقدام لازم برای ایجاد منطقه امن برای امنیت جانی کردها در داخل خاک ایران ضروری میباشد شما شاهد هستید چطوری دژخیمان آدمکش هر روز جان یک نفر در این سرزمین خونبار میگیرند و به جامعه جهانی گوش فرا نمیدهند ای آنانی که ادعای وجدان و انسانیت میکنید ای انسانهای آزادیخواه پس کجا هستید باید دست به اقدام نمود با تشکر ساموئیل کو کرماشانی
مورخ 15 نوامبر 2009
-------------------------------------
رژێمی ئێران بە سیدارەدانی چالاكڤانانی سیاسی ومەدەنی كورد، دەیەوێت دەنگی ئازادی خوازانەی گەلەكەمان ببرێت
لە سێدارەدانی ئیحسانی فەتاحیان دڵی هەموو كوردێكی نیشتمان پەروەرو ئینسان دۆستی بە ئیش هێنا.
دوا بەدوای هەڵبژاردنەكان ودەربرینی نارەزایەتەكان لاشەی رزیوی سیستەمی ئاخوندی بە لەرزە هات وكۆماری ئیسلامی هەستی بە بەوە كرد كە تەمەنی بەرەو كۆتایی هاتووە. هەر بۆیەش پێویستی بەوە دیت كە خۆی كۆ بكاتەوە سەر یەك.
لە لایەكی دیكە گوشارەكانی دەرەكی بۆ سەر ئێران لە بابەت هەبوونی چەكی ناوەكی رووی لە زیاد بوون كرد و ئێران لە هەموو لایەكەوە كەوتە بەر هێرشی وڵاتە زل هێزەكان.
هەبوونی چەكی ناوەكی لە ئێران مەترسیەكی گەورەیە بۆ سەر وڵاتانی رۆژئاوایی و سیاسەتی وڵاتانی زل هێز .
ئامریكا، ئێران وەكوو كۆسپێك دەبینێت لە بەرامبەر پرۆژەی (بە نێو دیمۆكراتیزە كردنی رۆژهەلاتی ناوەراست). لە سەرەتای ساڵی 2000 دا ئامریكا بە هەموو هێزیەوە تێدەكۆشا كە پرۆژەكەی لە رۆژهەڵاتی ناوەراست بەرێوە ببات و یەكەم هەنگاویشی هێرشی سەر ئەفغانستان و ئێراق بوو. ئەڵبەت ئەوەش رێگا خۆشكەرێك بوو بۆ هیرش كردنە سەر ئێران.
بەڵام هەر وەكوو ئاماژەم پێ كرد هەبوونی بنكەی چەكی ناوەكی لە ئیران ستراتیژی سیاسەتی ئامریكای گۆری. ئیران بووە مەترسیەكی گەورە نەك هەر بۆ ئامریكا بەڵكوو بۆ گشت مرۆڤایەتی. هەر بۆێەش ئامریكا مەجبوور بوو كە وڵاتە زل هێزەكانی دیكە رازی بكات بۆ تەحریم خستنە سەر ئێران، لەوانە فەرانسا، ئالمان و رووسیا و چین. ئەڵبەت رووسیا و چین هێشتا سیاسەتێكی روونیان نیە، هەر لایەك باجی زیاتر بدات ئەوە ئەم ولاتانە پشتیوانی لێ دەكەن و سودی ئابوری لێ دەبەن.
تەحریمی سەر ئێران بە مەبەستی فەلەج كردنی دەرامەدی ئابووریەكانی ئەم وڵاتەیە. مەبەستی ئامریكا ئەوە یە كە ئیران بە چۆك دا بینێت. و لە بواری ئابووری دا ئەوەندی لاواز بكات كە نەتوانیت سەرقاڵی درووست كردنی چەكی ناوەكی و كۆكردنەوەی هێز بێت كە لە بەرامبەر هێرەشەكانی ئامریكا و ئیسرائیلدا ، و بتوانێت خۆراگری بكات.
لە هەمان كاتدا لە ئاكامی هێرشی دەرەكی ئیران لە نێو خۆی دا تووشی قەیران بوو. ئەوەش لە نارەزایەتەكانی دوای هەڵبژاردن بە روونی بۆمان دەركەوت. و هەروەها فشارە دەرەكیەكان بۆ سەر ئیران تەفرەقەی خستە نێو دەوڵەت پیاواندا. جیناحی تووند رەوو و ئیسلاحتەڵەبەكان لە بەرامبەر یەكتردا راوەستان. ئیران لە بەینی دووریگادا مابۆوە، یان تەسلیم ببێت یان بەرخۆدان بكات.
ئیسلاح تەلەبەكان بە شێوازێك خوازیاری چارەسەركردنی ئەم بابەتە بوون وتەنانەت ئامادە بوون كە چەند ئیمتیازێك بە ئامریكا بدەن. بەڵام جیناحی تووندرەو ئامادە بەم كارە نەبوون و هەر بۆیەش بە هەموو شێوازیك كەوتنە دژبەرەكانێ. و تەنانەت بە فێڵ و تەڵەكەش پۆستی سەرۆك كۆماریان لە لایەنە ئیسلاح تەڵەبەكان ساندەوە.
بۆ ئەوەی كۆماری ئیسلامی ئێران خۆی لە بەرامبەر گوشارە دەرەكیەكان و تەحریمی كە لە سەریەتی رابگرێت هەستا بە گۆرانكاری لە نێو سیستەمی بەریوەبردنی ئیداری ولاتەكەیدا. هەر بۆیەش بە هەموو شێوازێك دەسەڵاتی ئیسلاح تەڵەبەكانی كەم كردەوە و، زۆرینەی خەدەماتەكانی ئیداری گەراندەوە بۆ دەوڵەت و پیاوانی دەوڵەتی كردە بەرپرسیار، ئیدارەی زانكۆكان، خەدەماتی هاتووچۆ كە پێشتر كوری هاشمی رەفسەنجانی مودیری بوو، و هەروەها زۆر لە بەشەكانی ئیداری دیكە كە پێشتر شەخسی بوون كرانە دەوڵەتی. ئەوەش یەكەم كارێك بوو كە كابینەی دەیەمی دەولەتی ئەحمەدینیژاد بەرێوەی برد.
هەنگاوی دووەم بەهێز كردنی هێزی نیزامی بوو كە ئەم بەشەش لە لایەن خۆی ئەحمەدینیژاد و خامەنەییەوە سەرپەرەستی دەكرێت.
هەنگاوی سێیەم، كە كۆماری ئیسلامی ئێران بە گەورەترین مەترسی دادەنێت گەلانی بندەستی وەكو كورد، بەلوچ، توركەمان سەحرا، و عەرەبن، و ئەم گەلانە هەر كات مەترسیەكی گەورەیان هەبوە بۆ سەر كۆماری ئیسلامی لە ئیراندا. هەر بۆیەش دەوڵەتی ئەحمەدینیژاد بەشیكی گەورەی لە هێزی خۆی تەرخان كردوە بۆ دمكوت كردنی نەتەوەكانی بندەستی خۆی بۆ پێش گرتن لە هەستانی هەر چەشنە سەرهەڵدانێك و نارەزایەتێك .
هەبوونی كەسایەتیە سیاسیەكان و چالاكڤانانی مەدەنی وسیاسی چالاكڤانی ژنان و گەنجان بە متەرسیەكی گەورەیه بۆ مانەوەی كۆماری ئیسلامی وهەر بۆیەش بەهەموو شێواز كردەوەیەكی هۆڤانە دەیانەوێت بە لە نێو بردنیان، گەل چارترسێن بكەن .
لەو نەتەوانەی كە لە ئیراندا هەیە رژیم زیاتر لە گەلی كورد دەترسێت وهەبوونی هەر چەشنە چالاكیەك لە نیو كورداندا بە خەتەرێكی گەورە دەبینێت. هەر بۆیەش سیاسەتی قركردن، لەنێو بردن، بڵاو كردنەوەی مادە سركەرەكان ، لە سیدارەدانی چالاكڤانانی سیاسی ومەدەنی كورد، دەیەوێت دەنگی ئازادی خوازانەی گەلەكەمان ببرێت و دەسەڵاتی خۆی بەسەریاندا دابسەپینێت. لە هەمان كاتدا ترافیكە دیپلۆماسیەكانی نێوان ئێران وئێراق و توركیا ورێكەوتنەكانیان لە سەر مەسەلەی كورد ، پلانە قرێژەكانیان لە سەر كورد بە روونی ئاشكرا دەكات.
و هەروەها لە سیدارەدانی گەنجی كورد ئیحسان فەتاحیان، و هەرەشەكردن بۆ لە سێدارەدانی چالاكڤانانی كورد كە سزای سێدارەیان بە سەر دا سەپاوە، نەبوونی تۆلەرانسی رژیمی چەپەڵی كۆماری ئیسلامیە لە بەرامبەر گەلی كورددا، هەر وەها نیشانی تەمەن كورتی ئەم رژیمەیە
دوا بەدوای هەڵبژاردنەكان ودەربرینی نارەزایەتەكان لاشەی رزیوی سیستەمی ئاخوندی بە لەرزە هات وكۆماری ئیسلامی هەستی بە بەوە كرد كە تەمەنی بەرەو كۆتایی هاتووە. هەر بۆیەش پێویستی بەوە دیت كە خۆی كۆ بكاتەوە سەر یەك.
لە لایەكی دیكە گوشارەكانی دەرەكی بۆ سەر ئێران لە بابەت هەبوونی چەكی ناوەكی رووی لە زیاد بوون كرد و ئێران لە هەموو لایەكەوە كەوتە بەر هێرشی وڵاتە زل هێزەكان.
هەبوونی چەكی ناوەكی لە ئێران مەترسیەكی گەورەیە بۆ سەر وڵاتانی رۆژئاوایی و سیاسەتی وڵاتانی زل هێز .
ئامریكا، ئێران وەكوو كۆسپێك دەبینێت لە بەرامبەر پرۆژەی (بە نێو دیمۆكراتیزە كردنی رۆژهەلاتی ناوەراست). لە سەرەتای ساڵی 2000 دا ئامریكا بە هەموو هێزیەوە تێدەكۆشا كە پرۆژەكەی لە رۆژهەڵاتی ناوەراست بەرێوە ببات و یەكەم هەنگاویشی هێرشی سەر ئەفغانستان و ئێراق بوو. ئەڵبەت ئەوەش رێگا خۆشكەرێك بوو بۆ هیرش كردنە سەر ئێران.
بەڵام هەر وەكوو ئاماژەم پێ كرد هەبوونی بنكەی چەكی ناوەكی لە ئیران ستراتیژی سیاسەتی ئامریكای گۆری. ئیران بووە مەترسیەكی گەورە نەك هەر بۆ ئامریكا بەڵكوو بۆ گشت مرۆڤایەتی. هەر بۆێەش ئامریكا مەجبوور بوو كە وڵاتە زل هێزەكانی دیكە رازی بكات بۆ تەحریم خستنە سەر ئێران، لەوانە فەرانسا، ئالمان و رووسیا و چین. ئەڵبەت رووسیا و چین هێشتا سیاسەتێكی روونیان نیە، هەر لایەك باجی زیاتر بدات ئەوە ئەم ولاتانە پشتیوانی لێ دەكەن و سودی ئابوری لێ دەبەن.
تەحریمی سەر ئێران بە مەبەستی فەلەج كردنی دەرامەدی ئابووریەكانی ئەم وڵاتەیە. مەبەستی ئامریكا ئەوە یە كە ئیران بە چۆك دا بینێت. و لە بواری ئابووری دا ئەوەندی لاواز بكات كە نەتوانیت سەرقاڵی درووست كردنی چەكی ناوەكی و كۆكردنەوەی هێز بێت كە لە بەرامبەر هێرەشەكانی ئامریكا و ئیسرائیلدا ، و بتوانێت خۆراگری بكات.
لە هەمان كاتدا لە ئاكامی هێرشی دەرەكی ئیران لە نێو خۆی دا تووشی قەیران بوو. ئەوەش لە نارەزایەتەكانی دوای هەڵبژاردن بە روونی بۆمان دەركەوت. و هەروەها فشارە دەرەكیەكان بۆ سەر ئیران تەفرەقەی خستە نێو دەوڵەت پیاواندا. جیناحی تووند رەوو و ئیسلاحتەڵەبەكان لە بەرامبەر یەكتردا راوەستان. ئیران لە بەینی دووریگادا مابۆوە، یان تەسلیم ببێت یان بەرخۆدان بكات.
ئیسلاح تەلەبەكان بە شێوازێك خوازیاری چارەسەركردنی ئەم بابەتە بوون وتەنانەت ئامادە بوون كە چەند ئیمتیازێك بە ئامریكا بدەن. بەڵام جیناحی تووندرەو ئامادە بەم كارە نەبوون و هەر بۆیەش بە هەموو شێوازیك كەوتنە دژبەرەكانێ. و تەنانەت بە فێڵ و تەڵەكەش پۆستی سەرۆك كۆماریان لە لایەنە ئیسلاح تەڵەبەكان ساندەوە.
بۆ ئەوەی كۆماری ئیسلامی ئێران خۆی لە بەرامبەر گوشارە دەرەكیەكان و تەحریمی كە لە سەریەتی رابگرێت هەستا بە گۆرانكاری لە نێو سیستەمی بەریوەبردنی ئیداری ولاتەكەیدا. هەر بۆیەش بە هەموو شێوازێك دەسەڵاتی ئیسلاح تەڵەبەكانی كەم كردەوە و، زۆرینەی خەدەماتەكانی ئیداری گەراندەوە بۆ دەوڵەت و پیاوانی دەوڵەتی كردە بەرپرسیار، ئیدارەی زانكۆكان، خەدەماتی هاتووچۆ كە پێشتر كوری هاشمی رەفسەنجانی مودیری بوو، و هەروەها زۆر لە بەشەكانی ئیداری دیكە كە پێشتر شەخسی بوون كرانە دەوڵەتی. ئەوەش یەكەم كارێك بوو كە كابینەی دەیەمی دەولەتی ئەحمەدینیژاد بەرێوەی برد.
هەنگاوی دووەم بەهێز كردنی هێزی نیزامی بوو كە ئەم بەشەش لە لایەن خۆی ئەحمەدینیژاد و خامەنەییەوە سەرپەرەستی دەكرێت.
هەنگاوی سێیەم، كە كۆماری ئیسلامی ئێران بە گەورەترین مەترسی دادەنێت گەلانی بندەستی وەكو كورد، بەلوچ، توركەمان سەحرا، و عەرەبن، و ئەم گەلانە هەر كات مەترسیەكی گەورەیان هەبوە بۆ سەر كۆماری ئیسلامی لە ئیراندا. هەر بۆیەش دەوڵەتی ئەحمەدینیژاد بەشیكی گەورەی لە هێزی خۆی تەرخان كردوە بۆ دمكوت كردنی نەتەوەكانی بندەستی خۆی بۆ پێش گرتن لە هەستانی هەر چەشنە سەرهەڵدانێك و نارەزایەتێك .
هەبوونی كەسایەتیە سیاسیەكان و چالاكڤانانی مەدەنی وسیاسی چالاكڤانی ژنان و گەنجان بە متەرسیەكی گەورەیه بۆ مانەوەی كۆماری ئیسلامی وهەر بۆیەش بەهەموو شێواز كردەوەیەكی هۆڤانە دەیانەوێت بە لە نێو بردنیان، گەل چارترسێن بكەن .
لەو نەتەوانەی كە لە ئیراندا هەیە رژیم زیاتر لە گەلی كورد دەترسێت وهەبوونی هەر چەشنە چالاكیەك لە نیو كورداندا بە خەتەرێكی گەورە دەبینێت. هەر بۆیەش سیاسەتی قركردن، لەنێو بردن، بڵاو كردنەوەی مادە سركەرەكان ، لە سیدارەدانی چالاكڤانانی سیاسی ومەدەنی كورد، دەیەوێت دەنگی ئازادی خوازانەی گەلەكەمان ببرێت و دەسەڵاتی خۆی بەسەریاندا دابسەپینێت. لە هەمان كاتدا ترافیكە دیپلۆماسیەكانی نێوان ئێران وئێراق و توركیا ورێكەوتنەكانیان لە سەر مەسەلەی كورد ، پلانە قرێژەكانیان لە سەر كورد بە روونی ئاشكرا دەكات.
و هەروەها لە سیدارەدانی گەنجی كورد ئیحسان فەتاحیان، و هەرەشەكردن بۆ لە سێدارەدانی چالاكڤانانی كورد كە سزای سێدارەیان بە سەر دا سەپاوە، نەبوونی تۆلەرانسی رژیمی چەپەڵی كۆماری ئیسلامیە لە بەرامبەر گەلی كورددا، هەر وەها نیشانی تەمەن كورتی ئەم رژیمەیە
--------------------------------------------------
حزب لیبرال دموکرات کردستان مدافع حقوق مردم کردستان بدون هیچ فرق و کی با چه باور دارد و یا چه عقیده ا ی دارد
موضوع اطلاعیه دفتر مرکزی حزب لیبرال دموکرات کردستان.
حکم ناعادلانه و ضد بشری اعدام احسان فتاحیان یک حکم سیاسی بود که توسط شخص ولی فقیه و دستگاه های امنیتی تروریستی رژیم جنون اسلامی صادر شده بود.
ما اعدام احسان فتاحیان را قویأ محکوم میکنیم و به شما آدمکشان و جنایتکاران وعوده میدهیم بدون پاسخ نخواهید ماند و خون احسان عزیز به هدر نخواهند رفت جوانان رشید و دلیر کرمانشاه نخواهند گذاشت خون یکی از رشیدترین فرزندان و برادرشان توسط این آدمکشان به هدر برود و مطئمن باشید بدون پاسخ از سوی جوانان دلیر و شجاع کرمانشاه نخواهید ماند جوانان دلیر و شجاع کردستان با همدردی با این جوان شجاع واز احسان درس خواهند گرفت که جوانان را مصممتر میکند در راه مبارزه برای احقاق حقوق خلقشان درود به شرف این نوجوان شجاع و دلیر که دلیرانه در برابر دژخمیان تا پای مرگ ایستاد سمبل مقاومت و ایستادگی احسان گوشه ای از جگر ما بود توسط جانیان آدمکش از جگر ما بریده شد دژخیمان به جگر ما تیغ زدند ما داریم با جگری خونین و چشمهای پر از اشکمان تا این لحظه یکه داریم این مقاله را منتشر میکنیم دل ما خالی از درد و رنج نیست چرا چون دل ما خونین است احسان را از ما گرفتند جنایتکاران این عزیز از ما گرفتند این جنایتکاران جنون اسلامی .
احسان شهید بزرگ خلق کردستان و مردم کرمانشاه میباشد و احسان هم به کاروان شهیدان راه آزادی کردستان پیوست روحش شاد و راهش پر راه رو.
ما بنام حزب لیبرال دموکرات کردستان به خانواده احسان فتاحیان عمیقأ و قلبأ تسلیت میگویم احسان متعلق به همه ما میباشد احسان خود را فدای خلقش نمود احسان فرزند خلق عزیز کردستان میباشد یکی از رشیدترین فرزندان خلق کرد میباشد جوان مردانه و بی باکانه و شجاعانه تا پای مرگ در برابر ادمکشان ایستادگی و مقاومت نمود دژخیمان تحملش را نداشتند و حتی در درون زندانها و سلولهای انفرادی از وجود احسان به وحشت افتاده بودند دژخیمان سرانجام حکم مرگ را برای این آزادیخواه صادر نمودند پدرش به تهران رفت یک نامه را به او دادند پدر با خیال آسوده خیال میکرد که آنها این نامه را برای جلوگیری از اعدام احسان به او داده اند اما نامه برای هرچی زودتر اجرای حکم اعدام برای دادستان آدمکش سنندج سنه فرستاده شده بود خوب جان احسان را گرفتند احسان را از ما گرفتند قلب ما را مجروح نمودند اما ما هم احسان برای همیشه در قلب خود جای میدهیم چون او به خاطر من و به خاطر تو شهید شد ای ملت شجاع و غیور کردستان.
احسان فتاحیان در نامه خود به همه چیز اشاره نموده است که هم مورد آزار و اذیت و شکنجه های طاقتفرساقرار گرفته است و هم بیگناهی خویش را بر زبان آورده است رژیم اگر کسی را دستگیر کند یا باید دست به اعترافهای آخوند ساخته و دروغین بزند و یا باید مرگ را انتخاب کند چرا چون در این کشور هرکی هرکی میباشد م=نه قانون وجود دارد و نه فهم انسانی یک مشت حیوان با ریش و پشم میمون آسا به جان مردم افتاده اند و جنونوار جوانان را ما را میکشند و اعدام میکنند.
به رغم درخواستهای مکرر سازمانهای حقوق بشری و سازمان ملل و اتحادیه اروپا و سازمانهای حقوق بشر کردی و ایرانی برای متوقف نمودن حکم اعدام این شیر نوجوان کرمانشاهی رژیم او را به شهادت رساند چرا چون دستگاه های امنیتی و سیاسی رژیم حاکم بر مردم کردستان از وجود این شیرمرد و این جوان شجاع و دلیر میترسید و توان دیدن این شیر را نداشتند او را به کاروان شهدای خلقش پیوست مرگ و نابودی برای دژخیمان آدمکش و ضد بشر.
احسان فتاحیان سمبل مقاومت و ایستادگی در برابر دژخیمان آدمکش.
بنام خلق ستمدید کردستان و به بنام خون شهیدان خلق عزیز مان که همیشه در زیر ظلم و ستم بوده و باز همیشه ستاره ای از این مرز و بوم به زمین آنداخته اند آما آسمان کردستان پر از ستاره است.
و بنام خون عزیز احسان عزیز که گوشه ای از جگر ما بود توسط دژخیمان و آدمکشان و جنایتکاران اسلامی این گوشه از قلب ما بریدند و قلب ما را مجروح نمودند و هم اکنون ما با قلبی زخمی و مجروح با شما ملت عزیز و غیور کردستان و مردم عزیز و غیور کرمانشاه صحبت میکنیم.
از نظر وزارت بدنام آدمکش اطلاعات هر کسی ادعای کردستانی در شهر کرمانشاه بکند بلافاصله حکمش مرگ است این دستورات کثیف توسط سرکرده مجنونین علی خامنه ای و ریئس جمهوری مجنونش به وزارت اطلاعات و به فرمانداری کرمانشاه توصیه شده است شاید شما یادات باشد که در سال گذشته وزارت اطلاعات در یک نامه محرمانه برای فرهنگیان کرمانشاه و برای آموزش و پرورش کرمانشاه فرستاده بود از همه درخواست نموده بود که از نامهای کردی جلوگیری کنند و و وزارت اطلاعات برای جوانان کرمانشاهی کرد بودن را خط قرمز اعلام نموده است و هر کسی در کرمانشاه فقط کافی است بگوید کردستان هزار و یک اتهام بر وی داده میشود .
اما ما به شما دژخیمان و آدمکشان اعلام میکنیم ما جوانان دلیر و شجاع کرمانشاه از هیچ چیزی باکی نداریم و به شماها اهای آدمکشان اعلام میکنیم که کرمانشاه مرکز کردستان میباشد وای به حال روزی جوانان دلیر کرمانشاه تصمیم بگیرند که خواب از چشمانتان حرام خواهیم کرد
ما عدام ناجوانمردانه احسان فتاحیان فرزند خلقمان به دست دژخیمان آدمکش جمهوری جنون اسلامی قویأ محکوم میکنیم این بربریت آدمکشی که همیشه در فرهنگ و تفکر کثیف آدمکشان بوده و هست اما ما به این دژخیمان و به این جانوران آدمکش وعده میدهیم که خون احسان به هدر نخواند رفت و این جنایت بدون پاسخ نخواهند ماند وای بحال روزی تصمیم بگیریم که پاسخ دهنشکنی به شما خواهیم داد.
ما از تمامی کسانی که در ایران توسط رژیم سرکوبگر آخوندی فرزندانشان و یا کسی از خانواده اشان از دست داده اند عکس و مشخصات این عزیزان را یادداشت کنند و همه را جمع آوری کنند تا برای روزی که این جنایتکاران را به دادگاه های بین المللی بکشاندیم از پرونده کافی برخوردار باشیم ما داریم جنایتها را جمع آوری میکنیم برای روز خودش این پرونده را به کسانی مورد اعتماد بدهند و به نهادها ی بین المللی به فرستند تا بتوانیم این جنایتکاران را به داده گاه های بین المللی بکشانیم به خاطر نسل کشی در ایران بخصوص در کردستان ما در کردستان از پروند کافی برخوردار هستیم همه ثبت شده است.
ما اعلام میکنیم احسان همیشه درقلب ما خواهند ماند احسان سمبل مقاومت و ایستادگی در برابر بربریت رژیم جنون اسلامی میباشد و جوانان دلیر کرمانشاه احسان را سرمشق راه خویش قرار خواهند داد احسان سمبل آزادگی و پاکی و جوانمردی است احسان تا پای مرگ با خلقش که عهد پیمان نموده بود ایستاد وفاداری خویش را با خلق کرد نشانداد امروز وظیفه همه ما میباشد این نوجوان شجاع ودلیر را سمبل مقاومت و ایستادگی نامگذاری کنیم.
کمی در باره احسان.
احسان یکی از جوانان دلیر کرمانشاهی میباشد من شخصآ خانواده ایشان را میشناسم از بچه گی خیلی مودب و انسان بود احسان یک اخلاق خیلی قشنگ و دوست داشتنی داشت این آن بود که اگر کسی را میدید که پول ندارد میرفت از پدرش سئوال میکرد میگفت پدر میتوانید کمی پول به من بدهید به پول احتیاج دارم پول را میگرفت و میبرد و به انسانهای فقیر میدادباز اگر میدید که یک نفر دارد بهش ظلم میشود شجاعانه ازش دفاع میکرد احسان با قدی بلند و درشت هیکل قشنگ و خوشتیپ خوش اخلاق خندان و دوست داشتنی بود و خیلی از شوخی خوشش می آمد و خیلی راستگو مصمم و شجاع بود جوانی با قدی نزدیک به 198 سانتیمتر درشت زیباه اندام و واقعأ نمیدانم چطوری در باره این جوان عزیز تعریف کنم خیلی چیزیهای قشنگ و زیبا داشت افسوس از ما گرفتند جلادان خونآشام حاکم بر مردم ایران.
یادم است هر وقت میرفت در رسترانت غذا میخورد تنها غذا نمیخورد دوستان را دعوت میکرد و از دوستانش درخواست میکرد اگر کسی فقیر و ندار و تهی دست را میشناسید در این نزدیکی صداش کنید بگذارید با راحتی غذا بخوریم میدانید خیلیها پول ندارند توان خریدن گوشت ندارند بگذار این لغمه غذا به راحتی بره پائین از گلویم اگر یک فقیر را به بینم خواب از من حرام میشود این گفته احسان فتاحیان بود.
یک ماه پیش از اینکه دستگیر بشود با من تماس گرفت و گفت سام نوکرتم کاکا خاسی هنوز وئه وشیت منال کرماشانم من در جواب گفتم بله من منال کرماشانم و کرماشان را دوست دارم شهر زادگاهم است خوب باز گفت منال کوریت منیش وتم منال پشت بدنه باز و من وت خوراکت چیه وتم روده و ده نه باور کنید زد زیر خنده گفت خیال کردم عوض شده اید و کرماشان وا یادت چیه ی وتم نه و یادم ناچوت خودم له اوره وا دایک بیمه.
بله امروز سخت است گفتها و تماسهای احسان عزیز را فراموش نمود او یک انسان شجاع پرتوان و مصمم بود یادش گرامی باد روحش شاد باد راهش پر راه رو باد.
زند باد آزادی سلام بر روح وروان پاک شهید فدا و ایمان به خلقش احسان فتاحیان که تا پای جان و مرگ با ملتش و خلقش عهد پیمان نموده بود و به کاروان شهدای خلق دلیر و شجاع کردستان پیوست.
بله احسان فتاحیان با خلقش و ملتش عهد پیمان نموده بود و تا پای مرگ این پیمان را نشکست احسان در قلب ما برای همیشه زندا خواهند ماند.
دفتر مرکزی حزب لیبرال دموکرات کردستان اتریش
سام کرماشانی
2009/11/12
موضوع اطلاعیه دفتر مرکزی حزب لیبرال دموکرات کردستان.
حکم ناعادلانه و ضد بشری اعدام احسان فتاحیان یک حکم سیاسی بود که توسط شخص ولی فقیه و دستگاه های امنیتی تروریستی رژیم جنون اسلامی صادر شده بود.
ما اعدام احسان فتاحیان را قویأ محکوم میکنیم و به شما آدمکشان و جنایتکاران وعوده میدهیم بدون پاسخ نخواهید ماند و خون احسان عزیز به هدر نخواهند رفت جوانان رشید و دلیر کرمانشاه نخواهند گذاشت خون یکی از رشیدترین فرزندان و برادرشان توسط این آدمکشان به هدر برود و مطئمن باشید بدون پاسخ از سوی جوانان دلیر و شجاع کرمانشاه نخواهید ماند جوانان دلیر و شجاع کردستان با همدردی با این جوان شجاع واز احسان درس خواهند گرفت که جوانان را مصممتر میکند در راه مبارزه برای احقاق حقوق خلقشان درود به شرف این نوجوان شجاع و دلیر که دلیرانه در برابر دژخمیان تا پای مرگ ایستاد سمبل مقاومت و ایستادگی احسان گوشه ای از جگر ما بود توسط جانیان آدمکش از جگر ما بریده شد دژخیمان به جگر ما تیغ زدند ما داریم با جگری خونین و چشمهای پر از اشکمان تا این لحظه یکه داریم این مقاله را منتشر میکنیم دل ما خالی از درد و رنج نیست چرا چون دل ما خونین است احسان را از ما گرفتند جنایتکاران این عزیز از ما گرفتند این جنایتکاران جنون اسلامی .
احسان شهید بزرگ خلق کردستان و مردم کرمانشاه میباشد و احسان هم به کاروان شهیدان راه آزادی کردستان پیوست روحش شاد و راهش پر راه رو.
ما بنام حزب لیبرال دموکرات کردستان به خانواده احسان فتاحیان عمیقأ و قلبأ تسلیت میگویم احسان متعلق به همه ما میباشد احسان خود را فدای خلقش نمود احسان فرزند خلق عزیز کردستان میباشد یکی از رشیدترین فرزندان خلق کرد میباشد جوان مردانه و بی باکانه و شجاعانه تا پای مرگ در برابر ادمکشان ایستادگی و مقاومت نمود دژخیمان تحملش را نداشتند و حتی در درون زندانها و سلولهای انفرادی از وجود احسان به وحشت افتاده بودند دژخیمان سرانجام حکم مرگ را برای این آزادیخواه صادر نمودند پدرش به تهران رفت یک نامه را به او دادند پدر با خیال آسوده خیال میکرد که آنها این نامه را برای جلوگیری از اعدام احسان به او داده اند اما نامه برای هرچی زودتر اجرای حکم اعدام برای دادستان آدمکش سنندج سنه فرستاده شده بود خوب جان احسان را گرفتند احسان را از ما گرفتند قلب ما را مجروح نمودند اما ما هم احسان برای همیشه در قلب خود جای میدهیم چون او به خاطر من و به خاطر تو شهید شد ای ملت شجاع و غیور کردستان.
احسان فتاحیان در نامه خود به همه چیز اشاره نموده است که هم مورد آزار و اذیت و شکنجه های طاقتفرساقرار گرفته است و هم بیگناهی خویش را بر زبان آورده است رژیم اگر کسی را دستگیر کند یا باید دست به اعترافهای آخوند ساخته و دروغین بزند و یا باید مرگ را انتخاب کند چرا چون در این کشور هرکی هرکی میباشد م=نه قانون وجود دارد و نه فهم انسانی یک مشت حیوان با ریش و پشم میمون آسا به جان مردم افتاده اند و جنونوار جوانان را ما را میکشند و اعدام میکنند.
به رغم درخواستهای مکرر سازمانهای حقوق بشری و سازمان ملل و اتحادیه اروپا و سازمانهای حقوق بشر کردی و ایرانی برای متوقف نمودن حکم اعدام این شیر نوجوان کرمانشاهی رژیم او را به شهادت رساند چرا چون دستگاه های امنیتی و سیاسی رژیم حاکم بر مردم کردستان از وجود این شیرمرد و این جوان شجاع و دلیر میترسید و توان دیدن این شیر را نداشتند او را به کاروان شهدای خلقش پیوست مرگ و نابودی برای دژخیمان آدمکش و ضد بشر.
احسان فتاحیان سمبل مقاومت و ایستادگی در برابر دژخیمان آدمکش.
بنام خلق ستمدید کردستان و به بنام خون شهیدان خلق عزیز مان که همیشه در زیر ظلم و ستم بوده و باز همیشه ستاره ای از این مرز و بوم به زمین آنداخته اند آما آسمان کردستان پر از ستاره است.
و بنام خون عزیز احسان عزیز که گوشه ای از جگر ما بود توسط دژخیمان و آدمکشان و جنایتکاران اسلامی این گوشه از قلب ما بریدند و قلب ما را مجروح نمودند و هم اکنون ما با قلبی زخمی و مجروح با شما ملت عزیز و غیور کردستان و مردم عزیز و غیور کرمانشاه صحبت میکنیم.
از نظر وزارت بدنام آدمکش اطلاعات هر کسی ادعای کردستانی در شهر کرمانشاه بکند بلافاصله حکمش مرگ است این دستورات کثیف توسط سرکرده مجنونین علی خامنه ای و ریئس جمهوری مجنونش به وزارت اطلاعات و به فرمانداری کرمانشاه توصیه شده است شاید شما یادات باشد که در سال گذشته وزارت اطلاعات در یک نامه محرمانه برای فرهنگیان کرمانشاه و برای آموزش و پرورش کرمانشاه فرستاده بود از همه درخواست نموده بود که از نامهای کردی جلوگیری کنند و و وزارت اطلاعات برای جوانان کرمانشاهی کرد بودن را خط قرمز اعلام نموده است و هر کسی در کرمانشاه فقط کافی است بگوید کردستان هزار و یک اتهام بر وی داده میشود .
اما ما به شما دژخیمان و آدمکشان اعلام میکنیم ما جوانان دلیر و شجاع کرمانشاه از هیچ چیزی باکی نداریم و به شماها اهای آدمکشان اعلام میکنیم که کرمانشاه مرکز کردستان میباشد وای به حال روزی جوانان دلیر کرمانشاه تصمیم بگیرند که خواب از چشمانتان حرام خواهیم کرد
ما عدام ناجوانمردانه احسان فتاحیان فرزند خلقمان به دست دژخیمان آدمکش جمهوری جنون اسلامی قویأ محکوم میکنیم این بربریت آدمکشی که همیشه در فرهنگ و تفکر کثیف آدمکشان بوده و هست اما ما به این دژخیمان و به این جانوران آدمکش وعده میدهیم که خون احسان به هدر نخواند رفت و این جنایت بدون پاسخ نخواهند ماند وای بحال روزی تصمیم بگیریم که پاسخ دهنشکنی به شما خواهیم داد.
ما از تمامی کسانی که در ایران توسط رژیم سرکوبگر آخوندی فرزندانشان و یا کسی از خانواده اشان از دست داده اند عکس و مشخصات این عزیزان را یادداشت کنند و همه را جمع آوری کنند تا برای روزی که این جنایتکاران را به دادگاه های بین المللی بکشاندیم از پرونده کافی برخوردار باشیم ما داریم جنایتها را جمع آوری میکنیم برای روز خودش این پرونده را به کسانی مورد اعتماد بدهند و به نهادها ی بین المللی به فرستند تا بتوانیم این جنایتکاران را به داده گاه های بین المللی بکشانیم به خاطر نسل کشی در ایران بخصوص در کردستان ما در کردستان از پروند کافی برخوردار هستیم همه ثبت شده است.
ما اعلام میکنیم احسان همیشه درقلب ما خواهند ماند احسان سمبل مقاومت و ایستادگی در برابر بربریت رژیم جنون اسلامی میباشد و جوانان دلیر کرمانشاه احسان را سرمشق راه خویش قرار خواهند داد احسان سمبل آزادگی و پاکی و جوانمردی است احسان تا پای مرگ با خلقش که عهد پیمان نموده بود ایستاد وفاداری خویش را با خلق کرد نشانداد امروز وظیفه همه ما میباشد این نوجوان شجاع ودلیر را سمبل مقاومت و ایستادگی نامگذاری کنیم.
کمی در باره احسان.
احسان یکی از جوانان دلیر کرمانشاهی میباشد من شخصآ خانواده ایشان را میشناسم از بچه گی خیلی مودب و انسان بود احسان یک اخلاق خیلی قشنگ و دوست داشتنی داشت این آن بود که اگر کسی را میدید که پول ندارد میرفت از پدرش سئوال میکرد میگفت پدر میتوانید کمی پول به من بدهید به پول احتیاج دارم پول را میگرفت و میبرد و به انسانهای فقیر میدادباز اگر میدید که یک نفر دارد بهش ظلم میشود شجاعانه ازش دفاع میکرد احسان با قدی بلند و درشت هیکل قشنگ و خوشتیپ خوش اخلاق خندان و دوست داشتنی بود و خیلی از شوخی خوشش می آمد و خیلی راستگو مصمم و شجاع بود جوانی با قدی نزدیک به 198 سانتیمتر درشت زیباه اندام و واقعأ نمیدانم چطوری در باره این جوان عزیز تعریف کنم خیلی چیزیهای قشنگ و زیبا داشت افسوس از ما گرفتند جلادان خونآشام حاکم بر مردم ایران.
یادم است هر وقت میرفت در رسترانت غذا میخورد تنها غذا نمیخورد دوستان را دعوت میکرد و از دوستانش درخواست میکرد اگر کسی فقیر و ندار و تهی دست را میشناسید در این نزدیکی صداش کنید بگذارید با راحتی غذا بخوریم میدانید خیلیها پول ندارند توان خریدن گوشت ندارند بگذار این لغمه غذا به راحتی بره پائین از گلویم اگر یک فقیر را به بینم خواب از من حرام میشود این گفته احسان فتاحیان بود.
یک ماه پیش از اینکه دستگیر بشود با من تماس گرفت و گفت سام نوکرتم کاکا خاسی هنوز وئه وشیت منال کرماشانم من در جواب گفتم بله من منال کرماشانم و کرماشان را دوست دارم شهر زادگاهم است خوب باز گفت منال کوریت منیش وتم منال پشت بدنه باز و من وت خوراکت چیه وتم روده و ده نه باور کنید زد زیر خنده گفت خیال کردم عوض شده اید و کرماشان وا یادت چیه ی وتم نه و یادم ناچوت خودم له اوره وا دایک بیمه.
بله امروز سخت است گفتها و تماسهای احسان عزیز را فراموش نمود او یک انسان شجاع پرتوان و مصمم بود یادش گرامی باد روحش شاد باد راهش پر راه رو باد.
زند باد آزادی سلام بر روح وروان پاک شهید فدا و ایمان به خلقش احسان فتاحیان که تا پای جان و مرگ با ملتش و خلقش عهد پیمان نموده بود و به کاروان شهدای خلق دلیر و شجاع کردستان پیوست.
بله احسان فتاحیان با خلقش و ملتش عهد پیمان نموده بود و تا پای مرگ این پیمان را نشکست احسان در قلب ما برای همیشه زندا خواهند ماند.
دفتر مرکزی حزب لیبرال دموکرات کردستان اتریش
سام کرماشانی
2009/11/12
---------------------------------------------------------
موضوع اطلاعیه
بنابر خبری که بدست ما رسیده است احسان فتاحیان پیش از اینکه اعدام کنند در زیر شکنجه شهید شده است بنابر این خبر که بدست ما رسیده است در ساعت 10 صبح روز سه شنبه یعنی رائس ساعت 09 و 53 دقیقه صبح روز سه شنبه 6 مامور تیم اعدام به درون زندان مرگزی سنندج مراجعه میکنند و اسم احسان فتاحیان را صدا میکنند زندانیان سیاسی دست به اعتراض میزنند همه با هم خلاصه درگیری شروع میشود و در این درگیری بلافاصله از نیروی ضد شورش کمک میطلبند
و چندی از نیروهای ضد انسانی به درون زندان می آیند و با زور میخواهند احسان را با خود به برند اما احسان قبول نمیکند و درگیری فیزیکی شروع میشود و خلاصه زندانیان را سرکوب میکنند و تعدادی را به زندان انفرادی منتقل میکنند و میماند آنها و احسان خلاصه فوش خواهر و مادری میدهند احسان قبول نمیکند خلاصه درگیری تا ساعت 11 و 30 دقیقه ادامه میابد و در این درگیری مزدوران سرکوبگر مثل گله به روی سر شهید احسان فتاحیان میریزند و بعد از یک درگیری قوی احسان را به طور غیر انسانی و غیر اخلاقی شکنجه میکنند از دم احسان جان میسپرد و در ساعت 11 و 45 دقیقه روز سه شنبه احسان در زیر شکنجه شهید میشود بعد از اینکه سازمان ملل از ایران درخواست میکند که حکم اعدام احسان فتاحیان را متوقف کند از تهران به ریئس سازمان زندانهای کردستان در سنندج تلفن میزنند و بعد از این خبر که میگویند تا چند روزی حکم اعدام احسان متوقف کنید خلاصه معاون ریئس زندان سنندج از این ماجرا خبر دارد اما خود را به کوچه علی چپ میزند و با یک رادیو مصاحبه میکند که گویا احسان فتاحیان را اعدام نمیکنند اما کار از کار رفته و احسان را در زمانیکه درگیری میان زندانیان و شکنجه گران در زندان به وقوع پیوسته است به شهادت رسیده است و احسان را به شهادت میرسانند.
خلاصه ماجرا تمام میشود و رژیم بدنبال درخواستهای سازمانهای حقوق بشری سراسیمه به دنبال چاره اندیشی می افتد تا خود را طوری از این محکومیت جهانی خلاص کند و مثل همیشه سران شکنجه گر رژیم دروغگو و انسان کش هر روز اتهامی واهی و دور از راستی متوجه احسان فتاحیان میکنند روزی مجرم و روزی دیگر اتهامی دیگر آخوند ساخته که همه اش دروغ و بر اساس دروغهای امام کثیفشان که با این جنایتکاران یاد داده است تا با ملت خود و با تمامی جامعه جهانی دروغ بگویند. رژیم در
این جنایت خودش نشانداد که رژیم آخوندی رژیمی خطرناک است که اگر به سلاح اتمی دست یابد خطری جدی میباشد برای امنیت جهانی و برای بر هم زدن دموکراسی همین که تمامی سازمانهای جهانی و ایرانی و کردی از این رژیم درخواست نمودند که حکم اعدام احسان فتاحیان را متوقف کند به هیچ یک از این نهادها گوش فرا نداد و جان او را به طوری غیر اخلاقی و غیر انسانی گرفت اما هم اکنون باید جامعه جهانی احساس خطر کنند از سوی این رژیم بنیادگرا و اپسگرا و عقبمانده ضد بشری.
و باید جامعه جهانی علیه این رژیم موضع گیری کنند.
سلام بر روح و روان زند یاد شهید خلق کرد احسان فتاحیان که بی باکانه شجاعانه پر توان نترس و مثل شیر در برابر ارتجاع حاکم ایستاد تا پای مرگ روحش شاد و راهش پر راهرو.
ساموئیل کو کرماشانی 12/11/2009
بنابر خبری که بدست ما رسیده است احسان فتاحیان پیش از اینکه اعدام کنند در زیر شکنجه شهید شده است بنابر این خبر که بدست ما رسیده است در ساعت 10 صبح روز سه شنبه یعنی رائس ساعت 09 و 53 دقیقه صبح روز سه شنبه 6 مامور تیم اعدام به درون زندان مرگزی سنندج مراجعه میکنند و اسم احسان فتاحیان را صدا میکنند زندانیان سیاسی دست به اعتراض میزنند همه با هم خلاصه درگیری شروع میشود و در این درگیری بلافاصله از نیروی ضد شورش کمک میطلبند
و چندی از نیروهای ضد انسانی به درون زندان می آیند و با زور میخواهند احسان را با خود به برند اما احسان قبول نمیکند و درگیری فیزیکی شروع میشود و خلاصه زندانیان را سرکوب میکنند و تعدادی را به زندان انفرادی منتقل میکنند و میماند آنها و احسان خلاصه فوش خواهر و مادری میدهند احسان قبول نمیکند خلاصه درگیری تا ساعت 11 و 30 دقیقه ادامه میابد و در این درگیری مزدوران سرکوبگر مثل گله به روی سر شهید احسان فتاحیان میریزند و بعد از یک درگیری قوی احسان را به طور غیر انسانی و غیر اخلاقی شکنجه میکنند از دم احسان جان میسپرد و در ساعت 11 و 45 دقیقه روز سه شنبه احسان در زیر شکنجه شهید میشود بعد از اینکه سازمان ملل از ایران درخواست میکند که حکم اعدام احسان فتاحیان را متوقف کند از تهران به ریئس سازمان زندانهای کردستان در سنندج تلفن میزنند و بعد از این خبر که میگویند تا چند روزی حکم اعدام احسان متوقف کنید خلاصه معاون ریئس زندان سنندج از این ماجرا خبر دارد اما خود را به کوچه علی چپ میزند و با یک رادیو مصاحبه میکند که گویا احسان فتاحیان را اعدام نمیکنند اما کار از کار رفته و احسان را در زمانیکه درگیری میان زندانیان و شکنجه گران در زندان به وقوع پیوسته است به شهادت رسیده است و احسان را به شهادت میرسانند.
خلاصه ماجرا تمام میشود و رژیم بدنبال درخواستهای سازمانهای حقوق بشری سراسیمه به دنبال چاره اندیشی می افتد تا خود را طوری از این محکومیت جهانی خلاص کند و مثل همیشه سران شکنجه گر رژیم دروغگو و انسان کش هر روز اتهامی واهی و دور از راستی متوجه احسان فتاحیان میکنند روزی مجرم و روزی دیگر اتهامی دیگر آخوند ساخته که همه اش دروغ و بر اساس دروغهای امام کثیفشان که با این جنایتکاران یاد داده است تا با ملت خود و با تمامی جامعه جهانی دروغ بگویند. رژیم در
این جنایت خودش نشانداد که رژیم آخوندی رژیمی خطرناک است که اگر به سلاح اتمی دست یابد خطری جدی میباشد برای امنیت جهانی و برای بر هم زدن دموکراسی همین که تمامی سازمانهای جهانی و ایرانی و کردی از این رژیم درخواست نمودند که حکم اعدام احسان فتاحیان را متوقف کند به هیچ یک از این نهادها گوش فرا نداد و جان او را به طوری غیر اخلاقی و غیر انسانی گرفت اما هم اکنون باید جامعه جهانی احساس خطر کنند از سوی این رژیم بنیادگرا و اپسگرا و عقبمانده ضد بشری.
و باید جامعه جهانی علیه این رژیم موضع گیری کنند.
سلام بر روح و روان زند یاد شهید خلق کرد احسان فتاحیان که بی باکانه شجاعانه پر توان نترس و مثل شیر در برابر ارتجاع حاکم ایستاد تا پای مرگ روحش شاد و راهش پر راهرو.
ساموئیل کو کرماشانی 12/11/2009
--------------------------------------------------------------------
تقدیم به رفیق شهید احسان فتاحیان سمبل مقاومت و ایستادگی
احتمال گسترش خشونت در کردستان ایران
تجمع دانشجویان کردستان
خبر اعدام قریبالوقوع سه فعال کرد پس از اجرای حکم اعدام احسان فتاحیان، فضای کردستان را ناآرام کرده است. مسعود کردپور روزنامهنگار کرد میگوید اگر وضع به همین روال پیش رود، احتمال وقوع یک خشونت سراسری کم نخواهد بود.
پس از اجرای سریع حکم اعدام احسان فتاحیان در زندان سنندج، خبر رسید که شیرکو معارفی یک فعال کرد دیگر نیز برای اجرای حکم اعدام به قرنطینه زندان برده شده است. هماکنون دو نام دیگر حبیبالله لطیفی و زینب جلالیان نیز به لیست اعدامیهای استان کردستان اضافه شدهاند.
مسعود کردپور روزنامهنگار و فعال حقوق بشر میگوید فضای کردستان هم از سوی مردم و هم از سوی حکومت بسیار رادیکال شده است.
آقای کردپور گفته میشود که یک هیأت ویژه اجرای اعدام از تهران به کردستان فرستاده شده است. آیا این خبر صحت دارد؟
مسعود کردپور: البته لزومی ندارد که هیأتی برای اجرای اعدام از مرکز به کردستان بیاید یا به هر نقطهی دیگری اعزام شود. چون به هرحال دادگستریها و ادارهی اطلاعات در تمام مناطق استانهای کشور کاملاً مستقل هستند و معمولا احکامی که صادر میشود مراحل قضایی خودش را طی میکند و چون قوه قضاییه در مورد مسائل امنیتی براساس گفتهی بسیاری از وکلا که در پروندههای امنیتی و سیاسی دخالت دارند، استقلال آنچنانی ندارد، در نتیجه اینها اختیار کامل دارند که احکام اعدام یا هر حکمی که لازم باشد را صادر کنند. این احکامی هم که در این مناطق صادر شده، معمولاً مراحل قضایی خودش را طی کرده و در نتیجه به دیوان عالی کشور هم رفتهو اکثراً هم تأیید شده و آمادهی اجرا هستند. بعد از این که پروندهسازی شد یا پرونده در نهادهای امنیتی تکمیل شد، حکم صادر میشود، مراحل قانونیاش طی میشود و آمادهی اجرا میشود که اکثراً هم اجرا شده است.
در حال حاضر چند نفر در کردستان محکوم به اعدامهستند؟
آمارهای مختلفی وجود دارد. ولی حدود ۱۳ نفر الان در کردستان محکوم به اعدام هستند. با توجه به این که وضعیت امنیتی منطقه در سه چهار سال گذشته تغییر کرده، مدیریتها تغییر کرده و فضا در کل رادیکالتر شده است یعنی هم مردم اعتراضاتشان بیشتر شده و هم احزاب و اپوزیسیون از نظر تبلیغات شبکههای بیشتری دارند، با توجه به ناکارآمدی که در زمینهی مدیریت منطقه و کشور بوجود آمده، فضا رادیکالتر شده و درنتیجه مسائل جنبهی امنیتی پیدا کرده یعنی از جنبهی سیاسی و اجتماعی بیرون آمده است. چون آقایان راه حلی دیگری غیر از این که برخورد امنیتی شود و زندانی کنند ندارند در نتیجه این احکام اعدام صادر میشود و بیشتر فعالیتها در واقع زیرزمینی شده است. حتی به افرادی مثل آقای دکتر عبدالله رمضانزاده که سخنگوی دولت بودند، و استاندار این منطقه و در چارچوب قانون و خود نظام جمهوری اسلامی فعالیت میکردند، اینطور برخورد میکنند. وقتی فضا برای اصلاحطلبان این جوری شود، یعنی قطبی شود و حتی افرادی که در چارچوب خود نظام جمهوری اسلامی هم میخواهند فعالیت کنند، نتوانند، دیگر وضعیت جوری میشود که تنها راه چاره زندان است.
از بین آن ۱۳ نفری که گفتید در حال حاضر در کردستان به اعدام محکوم شدهاند، سه نفرشان گویا خیلی اعدامشان قریبالوقوع است. آقای شیرکوه معارفی، حبیبالله لطیفی و خانم زینب جلالیان. آیا خبری از این سه زندانی محکوم به اعدام دارید؟
خبرهای متنوعی از داخل زندانها میآید که میخواهند حکمها را اجرا کنند. این خبرها به خانوادههایشان رسیده که آنها را بردهاند قرنطینهی زندان. من خودم وقتی زندان بودم، کسانی را میبردند قرنطینهی زندان و بعد هم برمیگرداندند و اعدامشان هم نکردند. این شوکی وارد میکند و زندانی احساس میکند که حکم میخواهد اجرا شود. اینها را هم چند دفعه به قرنطینهی زندان و انفرادی بردند یعنی میخواهند حکم را اجرا کنند. ولی عملاً تا الان فقط حکم احسان فتاحیان اجرا شده و ظاهراً شیرکوه معارفی را هم به زندان عمومی سقز برگرداندهاند و الان در بند عمومی است و وکیلشان هم اعلام کرده که حکم ایشان مشکلی ندارد و چند روز پیش هم با خانوادهاش ملاقات کرده.
گفته میشود که این اعدامها به ترور شماری از شخصیتهای مذهبی و حکومتی که اخیراً در سنندج و در یکی دو شهر دیگر کردستان اتفاق افتاد، مربوط است. آیا چنین چیزی به نظر شما میتواند صحت داشته باشد؟
هر عمل مجرمانهای که در منطقه یا در هرجایی اتفاق میافتد، قانون چارچوب کار را مشخص کرده است. اگر در این زمینه کسی متهم شده که این عمل را انجام داده که خب به دادگاه میرود، حکم میگیرد و بررسی میشود و لزومی ندارد که کسی به جای کسی دیگر یا حزبی به جای حزب دیگر در این قضیه مجازات شود. مسئولین قضایی و امنیتی استان خودشان اعلام کردند که این ترورهایی که صورت گرفته، افرادی بودند که مذهبی و اهل سنت و افراطیهای مذهبی و وهابیون بودند که این کار را انجام دادند. اگر قرار باشد کسی مجازات شود، باید همان کسانی مجازات شوند که این کار را انجام دادهاند، نه این که افراد دیگری مجازات شوند و یک حالت انتقامگیری پیدا کند و کسی بجای کسان دیگری مجازات شود. بنابراین من فکر نمیکنم اینها ربطی به همدیگر داشته باشد به آن صورت که افرادی آنجا ترور شدهاند و یک عدهی دیگری را اینجا اعدام کنند.
آقای کردپور الان بخصوص بعد از اعدام احسان فتاحیان و این خبرهایی که هست، جو عمومی کردستان چه طور است؟
میدانید که فضای اینجا همیشه رادیکال بوده، به دلیل محرومیتها و فقری که وجود دارد، بیسوادی خیلی زیاد است. در چنین مناطقی که این مشکلات هست، معمولاً جو احساسی بر مسائل حاکم است. اینجا حساسیت بیشتر است و خود حاکمیت هم برخورد افراطی بیشتری دارد انجام میدهد. اپوزیسیون حداقل بیست شبکهی تلویزیونی ماهوارهای کرد زبان دارد که برای مناطق مختلف کردستان ترکیه، ایران و عراق و سوریه برنامه پخش میکنند. افکارعمومی را عملا این شبکههای مختلف ماهوارهای دارند شکل میدهند و بخش بزرگی از این شبکهها هم تحت نظر اپوزیسیون اداره میشود. یعنی احزاب اپوزیسیون با وجود انشعابات زیادی هم که داشتهاند، این شبکهها را اداره میکنند و روی مسائل، خیلی حساسیت درست میشود. خود حاکمیت باید کاری کند که مسائل جنبهی این چنین امنیتی پیدا نکند. چون یکدفعه با توجه به وضعیتی که در تهران حاکم است و جنبش سبز و این مسائل، اینجا اگر این اعتراضات جنبهی عمومی و سراسری پیدا کند، احتمال دارد که به خشونت کشیده شود و شیرازهی امور ازهم پاشیده شود.
خانوادهها برخوردشان چه طور است، وقتی این خبرها میآید که مثلا یک نفر اعدام شده، آیا از فعالیتفرزندانشان جلوگیری میکنند، یا این که جریتر و رادیکالتر میشوند؟
الان فضا خیلی سیاسی شده. وقتی در تهران که مسائل سیاسی به آن صورت حاد نبود، کل خانواده میآیند مثلاً در سیزده آبان تظاهرات اعتراضی میکنند، در اینجا خیلی وضعیت رادیکالتر است. نمیشود جلوی جوانان را گرفت. وقتی بیکاری بسیار زیاد است، وقتی یک جوان میرود لیسانس هم میگیرد، ولی امیدی ندارد، آیندهای ندارد و بیکار میچرخد، دیگر مجبور میشود یا برود خارج، یا به احزاب اپوزیسیون بپیوندد. چون آنجا هم یک کمی آرمانگرایانه و احساسی برخورد میکنند و جوانها جذب میشوند که بروند اعتراض کنند و خانوادهها نمیتوانند جلویشان را بگیرند. من فکر میکنم اگر این سیاستهایی که تا الان ادامه داشته، ادامه داشته باشد، آخرش به جایی میرسد که خیلی بحران شدیدتری بوجود میآید، جتی شدیدتر از سال ۸۴ که به خاطر کشتن ’’شوانه سید قادری‘‘کردستان یکماه ناآرام بود و اعتراضاتی وجود داشت. من فکر میکنم اینبار اگر این قضایا اتفاق بیفتد، خیلی فضا رادیکالتر میشود. چون آن موقع اصلاحطلبها سرکار بودند، آقای خاتمی سرکار بود و فضا لطیفتر و نرمتر بود.
برای برخی از ناظران این نگرانی وجود دارد که یکبار دیگر فضای کردستان به سالهای ابتدایی انقلاب، سالهای ۵۸ و ۵۹ برگردد که سرکوب خیلی شدیدی در کردستان صورت گرفت. فکر میکنید ممکن است آن دوره دوباره تکرار شود؟
نه، من فکر نمیکنم. اصلاً امکانپذیر نیست که بتوان فضا را به ۳۰ سال پیش برگرداند. همه چیز تغییر کرده است. هم آدمها تغییر کردهاند، هم دنیا تغییر کرده است و هم احزاب تغییر کردهاند. حاکمیت الان خودش مثل آن موقع یکدست نیست. کسانی مثل موسوی و کروبی و خاتمی و حتی هاشمی رفسنجانی الان اپوزیسیون هستند و مخالف سیاستها و وضعیتی که در کشور وجود دارد. بنابراین چنین چیزی اصلاً امکانپذیر نیست که فضا به ۳۰ سال پیش برگردد و اگر بخواهند کسانی با این شیوها حکومت کنند و کشور را مدیریت و اداره کنند، مسلماً وضعیتمان را بجایی میرساند که خیلی بحرانیتر از وضعیت کنونی است و هم چیز را ازهم میپاشاند. به قول معروف نه از تاک، نشان میماند و نه از تاکنشان.
مصاحبهگر: میترا شجاعی
تحریریه: بهرام محیی
احتمال گسترش خشونت در کردستان ایران
تجمع دانشجویان کردستان
خبر اعدام قریبالوقوع سه فعال کرد پس از اجرای حکم اعدام احسان فتاحیان، فضای کردستان را ناآرام کرده است. مسعود کردپور روزنامهنگار کرد میگوید اگر وضع به همین روال پیش رود، احتمال وقوع یک خشونت سراسری کم نخواهد بود.
پس از اجرای سریع حکم اعدام احسان فتاحیان در زندان سنندج، خبر رسید که شیرکو معارفی یک فعال کرد دیگر نیز برای اجرای حکم اعدام به قرنطینه زندان برده شده است. هماکنون دو نام دیگر حبیبالله لطیفی و زینب جلالیان نیز به لیست اعدامیهای استان کردستان اضافه شدهاند.
مسعود کردپور روزنامهنگار و فعال حقوق بشر میگوید فضای کردستان هم از سوی مردم و هم از سوی حکومت بسیار رادیکال شده است.
آقای کردپور گفته میشود که یک هیأت ویژه اجرای اعدام از تهران به کردستان فرستاده شده است. آیا این خبر صحت دارد؟
مسعود کردپور: البته لزومی ندارد که هیأتی برای اجرای اعدام از مرکز به کردستان بیاید یا به هر نقطهی دیگری اعزام شود. چون به هرحال دادگستریها و ادارهی اطلاعات در تمام مناطق استانهای کشور کاملاً مستقل هستند و معمولا احکامی که صادر میشود مراحل قضایی خودش را طی میکند و چون قوه قضاییه در مورد مسائل امنیتی براساس گفتهی بسیاری از وکلا که در پروندههای امنیتی و سیاسی دخالت دارند، استقلال آنچنانی ندارد، در نتیجه اینها اختیار کامل دارند که احکام اعدام یا هر حکمی که لازم باشد را صادر کنند. این احکامی هم که در این مناطق صادر شده، معمولاً مراحل قضایی خودش را طی کرده و در نتیجه به دیوان عالی کشور هم رفتهو اکثراً هم تأیید شده و آمادهی اجرا هستند. بعد از این که پروندهسازی شد یا پرونده در نهادهای امنیتی تکمیل شد، حکم صادر میشود، مراحل قانونیاش طی میشود و آمادهی اجرا میشود که اکثراً هم اجرا شده است.
در حال حاضر چند نفر در کردستان محکوم به اعدامهستند؟
آمارهای مختلفی وجود دارد. ولی حدود ۱۳ نفر الان در کردستان محکوم به اعدام هستند. با توجه به این که وضعیت امنیتی منطقه در سه چهار سال گذشته تغییر کرده، مدیریتها تغییر کرده و فضا در کل رادیکالتر شده است یعنی هم مردم اعتراضاتشان بیشتر شده و هم احزاب و اپوزیسیون از نظر تبلیغات شبکههای بیشتری دارند، با توجه به ناکارآمدی که در زمینهی مدیریت منطقه و کشور بوجود آمده، فضا رادیکالتر شده و درنتیجه مسائل جنبهی امنیتی پیدا کرده یعنی از جنبهی سیاسی و اجتماعی بیرون آمده است. چون آقایان راه حلی دیگری غیر از این که برخورد امنیتی شود و زندانی کنند ندارند در نتیجه این احکام اعدام صادر میشود و بیشتر فعالیتها در واقع زیرزمینی شده است. حتی به افرادی مثل آقای دکتر عبدالله رمضانزاده که سخنگوی دولت بودند، و استاندار این منطقه و در چارچوب قانون و خود نظام جمهوری اسلامی فعالیت میکردند، اینطور برخورد میکنند. وقتی فضا برای اصلاحطلبان این جوری شود، یعنی قطبی شود و حتی افرادی که در چارچوب خود نظام جمهوری اسلامی هم میخواهند فعالیت کنند، نتوانند، دیگر وضعیت جوری میشود که تنها راه چاره زندان است.
از بین آن ۱۳ نفری که گفتید در حال حاضر در کردستان به اعدام محکوم شدهاند، سه نفرشان گویا خیلی اعدامشان قریبالوقوع است. آقای شیرکوه معارفی، حبیبالله لطیفی و خانم زینب جلالیان. آیا خبری از این سه زندانی محکوم به اعدام دارید؟
خبرهای متنوعی از داخل زندانها میآید که میخواهند حکمها را اجرا کنند. این خبرها به خانوادههایشان رسیده که آنها را بردهاند قرنطینهی زندان. من خودم وقتی زندان بودم، کسانی را میبردند قرنطینهی زندان و بعد هم برمیگرداندند و اعدامشان هم نکردند. این شوکی وارد میکند و زندانی احساس میکند که حکم میخواهد اجرا شود. اینها را هم چند دفعه به قرنطینهی زندان و انفرادی بردند یعنی میخواهند حکم را اجرا کنند. ولی عملاً تا الان فقط حکم احسان فتاحیان اجرا شده و ظاهراً شیرکوه معارفی را هم به زندان عمومی سقز برگرداندهاند و الان در بند عمومی است و وکیلشان هم اعلام کرده که حکم ایشان مشکلی ندارد و چند روز پیش هم با خانوادهاش ملاقات کرده.
گفته میشود که این اعدامها به ترور شماری از شخصیتهای مذهبی و حکومتی که اخیراً در سنندج و در یکی دو شهر دیگر کردستان اتفاق افتاد، مربوط است. آیا چنین چیزی به نظر شما میتواند صحت داشته باشد؟
هر عمل مجرمانهای که در منطقه یا در هرجایی اتفاق میافتد، قانون چارچوب کار را مشخص کرده است. اگر در این زمینه کسی متهم شده که این عمل را انجام داده که خب به دادگاه میرود، حکم میگیرد و بررسی میشود و لزومی ندارد که کسی به جای کسی دیگر یا حزبی به جای حزب دیگر در این قضیه مجازات شود. مسئولین قضایی و امنیتی استان خودشان اعلام کردند که این ترورهایی که صورت گرفته، افرادی بودند که مذهبی و اهل سنت و افراطیهای مذهبی و وهابیون بودند که این کار را انجام دادند. اگر قرار باشد کسی مجازات شود، باید همان کسانی مجازات شوند که این کار را انجام دادهاند، نه این که افراد دیگری مجازات شوند و یک حالت انتقامگیری پیدا کند و کسی بجای کسان دیگری مجازات شود. بنابراین من فکر نمیکنم اینها ربطی به همدیگر داشته باشد به آن صورت که افرادی آنجا ترور شدهاند و یک عدهی دیگری را اینجا اعدام کنند.
آقای کردپور الان بخصوص بعد از اعدام احسان فتاحیان و این خبرهایی که هست، جو عمومی کردستان چه طور است؟
میدانید که فضای اینجا همیشه رادیکال بوده، به دلیل محرومیتها و فقری که وجود دارد، بیسوادی خیلی زیاد است. در چنین مناطقی که این مشکلات هست، معمولاً جو احساسی بر مسائل حاکم است. اینجا حساسیت بیشتر است و خود حاکمیت هم برخورد افراطی بیشتری دارد انجام میدهد. اپوزیسیون حداقل بیست شبکهی تلویزیونی ماهوارهای کرد زبان دارد که برای مناطق مختلف کردستان ترکیه، ایران و عراق و سوریه برنامه پخش میکنند. افکارعمومی را عملا این شبکههای مختلف ماهوارهای دارند شکل میدهند و بخش بزرگی از این شبکهها هم تحت نظر اپوزیسیون اداره میشود. یعنی احزاب اپوزیسیون با وجود انشعابات زیادی هم که داشتهاند، این شبکهها را اداره میکنند و روی مسائل، خیلی حساسیت درست میشود. خود حاکمیت باید کاری کند که مسائل جنبهی این چنین امنیتی پیدا نکند. چون یکدفعه با توجه به وضعیتی که در تهران حاکم است و جنبش سبز و این مسائل، اینجا اگر این اعتراضات جنبهی عمومی و سراسری پیدا کند، احتمال دارد که به خشونت کشیده شود و شیرازهی امور ازهم پاشیده شود.
خانوادهها برخوردشان چه طور است، وقتی این خبرها میآید که مثلا یک نفر اعدام شده، آیا از فعالیتفرزندانشان جلوگیری میکنند، یا این که جریتر و رادیکالتر میشوند؟
الان فضا خیلی سیاسی شده. وقتی در تهران که مسائل سیاسی به آن صورت حاد نبود، کل خانواده میآیند مثلاً در سیزده آبان تظاهرات اعتراضی میکنند، در اینجا خیلی وضعیت رادیکالتر است. نمیشود جلوی جوانان را گرفت. وقتی بیکاری بسیار زیاد است، وقتی یک جوان میرود لیسانس هم میگیرد، ولی امیدی ندارد، آیندهای ندارد و بیکار میچرخد، دیگر مجبور میشود یا برود خارج، یا به احزاب اپوزیسیون بپیوندد. چون آنجا هم یک کمی آرمانگرایانه و احساسی برخورد میکنند و جوانها جذب میشوند که بروند اعتراض کنند و خانوادهها نمیتوانند جلویشان را بگیرند. من فکر میکنم اگر این سیاستهایی که تا الان ادامه داشته، ادامه داشته باشد، آخرش به جایی میرسد که خیلی بحران شدیدتری بوجود میآید، جتی شدیدتر از سال ۸۴ که به خاطر کشتن ’’شوانه سید قادری‘‘کردستان یکماه ناآرام بود و اعتراضاتی وجود داشت. من فکر میکنم اینبار اگر این قضایا اتفاق بیفتد، خیلی فضا رادیکالتر میشود. چون آن موقع اصلاحطلبها سرکار بودند، آقای خاتمی سرکار بود و فضا لطیفتر و نرمتر بود.
برای برخی از ناظران این نگرانی وجود دارد که یکبار دیگر فضای کردستان به سالهای ابتدایی انقلاب، سالهای ۵۸ و ۵۹ برگردد که سرکوب خیلی شدیدی در کردستان صورت گرفت. فکر میکنید ممکن است آن دوره دوباره تکرار شود؟
نه، من فکر نمیکنم. اصلاً امکانپذیر نیست که بتوان فضا را به ۳۰ سال پیش برگرداند. همه چیز تغییر کرده است. هم آدمها تغییر کردهاند، هم دنیا تغییر کرده است و هم احزاب تغییر کردهاند. حاکمیت الان خودش مثل آن موقع یکدست نیست. کسانی مثل موسوی و کروبی و خاتمی و حتی هاشمی رفسنجانی الان اپوزیسیون هستند و مخالف سیاستها و وضعیتی که در کشور وجود دارد. بنابراین چنین چیزی اصلاً امکانپذیر نیست که فضا به ۳۰ سال پیش برگردد و اگر بخواهند کسانی با این شیوها حکومت کنند و کشور را مدیریت و اداره کنند، مسلماً وضعیتمان را بجایی میرساند که خیلی بحرانیتر از وضعیت کنونی است و هم چیز را ازهم میپاشاند. به قول معروف نه از تاک، نشان میماند و نه از تاکنشان.
مصاحبهگر: میترا شجاعی
تحریریه: بهرام محیی
--------------------------------
مسعود دلیجانی
به احسان فتاحیان که از مرگ نهراسید
آفتابی به غروب،
ناگهان قصدِ طلوع کرد،
و بر حلقهء دار،
گلِ نرگس روئید،
و لبان را ز تبسم آکند.
مهربانی خندید.
نی نی شادیِ هرچشم، پی احسان شد.
مادرم قطرهء غم را،
ز تنِ چشم سترد.
بر خطوطِ رخِ احساسِ به غم بنشسته
گلِ لبخند تماشایی شد.
از کفِ حوضِ حیاط
جلبکان محو شدند.
آبِ شفاف پر از ماهی شد.
سیبِ رقصان به دل آب پرید.
بر تنِ کُندهء خشک،
برگِ سبزی به ترنم روئید.
روزِ از شادیِ مردم لبریز،
زورقی گشت پر از شاخهء یاس.
و طلوعِ صبحی، که در آن مرگ نبود،
تردیِ نرمِ نسیمی،
به تنِ خستهء جان ها بخشید.
***
ناگهان جلوهء دریاچهء دور،
چون سرابی خشکید.
موجِ بهتی پرسا،
از رخی بر رخِ دیگر لغزید.
مستیِ باورِ ابریقِ خیال،
در سرِ مرغِ طرب،
از هجومِ شک و تردید، پرید.
از پس کوهِ شگفت،
چشمِ حیرت به زمین دوخته شد.
مادرم اشک به چشم،
پرِ از بهتِ جنایت گردید.
آتشِ خاطره سوزانتر شد،
و هزاران پر پر،
از تنِ خفتهء خاک،
در بنِ خاطره ها زنده شدند.
باورم نیست ولی،
کاسهء گلبرگِ،
گل معصومِ شقایق،
ز ستم پر پر شد
-------------------------------------------------------
روز یکشنبه 8 نوامبر زندان بان میاید به زندانیان کرد میگوید من خبری خوشی برای احسان فتاحیان آورده ام ورقه
یعنی برگه حکم اعدام را به احسان نشان میدهند تمامی زندانیان سرپا می ایستند با سرود ملی کردستان سرود ای رقیب شروع میکنند در داخل زندان سرود ای رقیب تنین می افکند و احسان بعد از این سرود تمام شد میخندد میگوید خوب خیالت راحت شد زندان بان هم سکوت میکند بعدش میگوید من یک کارمند هستم من فقط این را خواستم به گوش شما برسانم احسان برمیگردد میگوید یک سئوال دارم از شما زندان بان میتوانید جواب بدی اگر زحمت نیست ؟
زندان بان میگوید کار دارم با عجله سئوالت را بکن میگوید در همین زندان تا بحال چند انسان را به پای چوبه دار برده شده است زندان بان که یک ستوان و یک سرباز بوده اند میگوید این سئوال باید از دادستان بکنید نه از من احسان میگوید خوب شما پروندها را نگاه کرده اید من هم یکی از آنها هستم این کاروان ادامه دارد نتیجه اش نسل من پیروز خواهد شد در آخر
با تشکر از این دوست که این نامه را برای من از داخل ایران فرستاده است
---------------------------------------------------------
در کردستان در شهر کرمانشاه کودکی متولد میشود درست است او یک کرد است و در کرمانشاه متولد شده است اما او با روح چگوارا متولد میشود و میتوان گفت احسان با روح چگوارا بزرگ شد و با روح چگوارا خود را فدای ملتش نمود همان ملتی اگر گفت حق به انواع اتهامهای واهی متهم میشود جاسوس بیگانه تجزیه طلب محارب با خدا وووووو هزاران اتهام دیگر و با انواع شکنجه های غیر انسانی و غیر اخلاقی روبرو میشود.
برای احسان خیلی سخت بود که کودکان بی سرپرست و کودکانی که هرگز از زندگی خویش هیچ لذتی را ندیده بود سال 60 کودکی با روح چگوارا متولد میشود اسمش احسان فتاحیان بود او با روح چگوارا وارد مبارزه شد و با روح چگوارا خود را فدا نمود و قهرمانانه و شجاعانه در برابر دژخیمان انسانکش تا پای جان ایستاد و او برای همیشه در قلب هر انسانی شریف و صاحب وجدان باقی خواهند ماند احسان قهرمان و پهلوان کرمانشاه
هر مرگی اشارتی است به حیاتی دیگر این گفته شهید مبارز و شجاع قهرمان مردم کرمانشاه احسان فتاحیات میباشد که در نامه خود نوشته است/
ساموئیل کو کرماشانی
برای احسان خیلی سخت بود که کودکان بی سرپرست و کودکانی که هرگز از زندگی خویش هیچ لذتی را ندیده بود سال 60 کودکی با روح چگوارا متولد میشود اسمش احسان فتاحیان بود او با روح چگوارا وارد مبارزه شد و با روح چگوارا خود را فدا نمود و قهرمانانه و شجاعانه در برابر دژخیمان انسانکش تا پای جان ایستاد و او برای همیشه در قلب هر انسانی شریف و صاحب وجدان باقی خواهند ماند احسان قهرمان و پهلوان کرمانشاه
هر مرگی اشارتی است به حیاتی دیگر این گفته شهید مبارز و شجاع قهرمان مردم کرمانشاه احسان فتاحیات میباشد که در نامه خود نوشته است/
ساموئیل کو کرماشانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر