درخواست شورای هماهنگی تشکیلات داخلی احزاب سیاسی کردستان
پيكر احسان فتاحيان به كرمانشاه منتقل شد
احسان را تنها نگذاریم
بنا به گزارش هاي رسيده، عصر روز گذشته، چهار نفر از نيروهاي امنيتي اداره ي اطلاعات كردستان، پيكر احسان فتاحيان را به كرمانشاه منتقل كرده اند تا در گورستان اين شهر به خاك بسپارند.
انتقال پيكر احسان به كرمانشاه، آن هم از سوي نيروهاي اطلاعات در حالي صورت مي گيرد كه پيشتر، مسوولان امنيتي استان به خانواده ي احسان ابلاغ كرده بودند كه پيكر فرزندشان را روز جمعه به آنها تحويل مي دهند.
همچنين خانواده ي احسان از سوي نيروهاي اداره ي اطلاعات تهديد شده اند كه حق برگزاري مراسم ختم و مصاحبه با هيچ يك از رسانه هاي خارجي را ندارند.
گمان مي رود رژيم از ترس خشم مردم سنندج پيكر احسان را به خانواده ي وي تحويل نداده است تا در هنگام مراسم تشييع و تدفين احسان، با كم ترين هزينه، عصيان ملت عليه بيداد را سركوب نمايد غافل از آن كه آتش خشم مردم كرمانشاه بسيار توفنده تر از ديگر مناطق كردنشين است. همچنانكه در استقبال از پيكر خونين ديگر قهرمان كرد كيومرث آسا حماسه اي جاودان آفريدند.
شوراي هماهنگي تشكيلات داخلي احزاب سياسي كردستان از تمامي مردم كرمانشاه درخواست مي نمايد روز جمعه ساعت 3 عصر بر مزار وي حضور به هم رسانند و در پاسداشت اين داغ ملي،همراه خانواده ي داغدار وي باشند.
همچنين از تمامي مردم كردستان در استان هاي كردستان، آذربايجان غربي، ايلام، لرستان و خراسان شمالي خواستار است در صورت امكان به مردم كرمانشاه بپيوندند. علاوه بر آن پيشنهاد مي شود به منظور اعلام همبستگي و وحدت بخشي به جنبش سراسري، مراسم نمادين تشييع و تدفين اين شهيد، در گورستان هاي شهرهاي كردنشين برگزار گردد.
تشكيلات داخلي حزب كومله زحمتكشان کردستان
تشكيلات داخلي حزب حيات آزاد كردستان(پژاك)
تشكيلات داخلي حزب مكرات كردستان ايران
تشكيلات داخلي حزب دمكرات كردستان
تشكيلات داخلي پارت آزادي كردستان
تشكيلات داخلي حزب كومله زحمتكيشان كردستان ايران
تشكيلات داخلي لیبرال دموکرات كردستان
اتحاديه سراسري جوانان میهن پرست كردستان
شهید احسان تو گوشه ای از قلب منی
پيكر احسان فتاحيان به كرمانشاه منتقل شد
احسان را تنها نگذاریم
بنا به گزارش هاي رسيده، عصر روز گذشته، چهار نفر از نيروهاي امنيتي اداره ي اطلاعات كردستان، پيكر احسان فتاحيان را به كرمانشاه منتقل كرده اند تا در گورستان اين شهر به خاك بسپارند.
انتقال پيكر احسان به كرمانشاه، آن هم از سوي نيروهاي اطلاعات در حالي صورت مي گيرد كه پيشتر، مسوولان امنيتي استان به خانواده ي احسان ابلاغ كرده بودند كه پيكر فرزندشان را روز جمعه به آنها تحويل مي دهند.
همچنين خانواده ي احسان از سوي نيروهاي اداره ي اطلاعات تهديد شده اند كه حق برگزاري مراسم ختم و مصاحبه با هيچ يك از رسانه هاي خارجي را ندارند.
گمان مي رود رژيم از ترس خشم مردم سنندج پيكر احسان را به خانواده ي وي تحويل نداده است تا در هنگام مراسم تشييع و تدفين احسان، با كم ترين هزينه، عصيان ملت عليه بيداد را سركوب نمايد غافل از آن كه آتش خشم مردم كرمانشاه بسيار توفنده تر از ديگر مناطق كردنشين است. همچنانكه در استقبال از پيكر خونين ديگر قهرمان كرد كيومرث آسا حماسه اي جاودان آفريدند.
شوراي هماهنگي تشكيلات داخلي احزاب سياسي كردستان از تمامي مردم كرمانشاه درخواست مي نمايد روز جمعه ساعت 3 عصر بر مزار وي حضور به هم رسانند و در پاسداشت اين داغ ملي،همراه خانواده ي داغدار وي باشند.
همچنين از تمامي مردم كردستان در استان هاي كردستان، آذربايجان غربي، ايلام، لرستان و خراسان شمالي خواستار است در صورت امكان به مردم كرمانشاه بپيوندند. علاوه بر آن پيشنهاد مي شود به منظور اعلام همبستگي و وحدت بخشي به جنبش سراسري، مراسم نمادين تشييع و تدفين اين شهيد، در گورستان هاي شهرهاي كردنشين برگزار گردد.
تشكيلات داخلي حزب كومله زحمتكشان کردستان
تشكيلات داخلي حزب حيات آزاد كردستان(پژاك)
تشكيلات داخلي حزب مكرات كردستان ايران
تشكيلات داخلي حزب دمكرات كردستان
تشكيلات داخلي پارت آزادي كردستان
تشكيلات داخلي حزب كومله زحمتكيشان كردستان ايران
تشكيلات داخلي لیبرال دموکرات كردستان
اتحاديه سراسري جوانان میهن پرست كردستان
شهید احسان تو گوشه ای از قلب منی
------------------------------------------------------
شهید احسان تو گوشه ای از قلب منی
لحظه به لحظه تا مرگ احسان فلاحیان
آخرين تلاشها در آخرين
ثانیه ها
كاوه قاسمی كرمانشاهی
ظهر روز يكشنبه هفدهم آبان ماه 1388 خبر تعيين زمان اجرای حكم اعدام احسان فتاحيان، زندانی سياسی كُرد در سايتهای خبری منتشر میشود. با انتشار اين خبر و با توجه به اينكه تاريخ اجرای حكم بامداد چهارشنبه 20 آبان اعلام شده، در اين فرصت باقی مانده تكاپويی از سوی فعالان حقوق بشر در كردستان، ايران و سراسر جهان برای جلوگيری از اجرای اين حكم آغاز میشود اما همهی اين تلاشها با اجرای حكم اعدام احسان در موعد مقرر نافرجام میماند.
آنچه در پی میآيد روايتیست از 60 ساعت تلاشی كه با شوك شنيدن يك خبر آغاز شد و پايان تلخش برای من بدرقهی مخفيانه و غريبانهی احسان در آن صبح لعنتی از درب زندان تا سردخانهی گورستان بود.
خبر آنقدر غيرمنتظره است كه مگر به تائيد خانواده و وكيل احسان آن را باور نمیكنم. وكيل در مقابل اصرارم آن چند خط را كه به وی ابلاغ شده از پشت تلفن میخواند: "جهت اجرای حكم اعدام محكوم عليه احسان فتاحيان فرزند عزت اله برای مورخه 88.8.20 رأس ساعت 6 صبح لازم است در زندان حاضر شويد."
تاريخ ابلاغ شانزدهم است و امروز هفدهم. به خاطر تأخير در اطلاع رسانی جناب وكيل يك روز كامل را از دست دادهايم. از اين پس را بايد به ساعت محاسبه كنيم. چيزی حدود 60 ساعت تا زمان اجرای حكم باقیست. اولين اقدام پخش گسترده خبر و جلب توجه رسانهها، روزنامهنگاران و فعالان حقوق بشر نسبت به خطر اعدام قريب الوقوع احسان فتاحيان است.
شماره تلفن خانواده و وكيل احسان در اختيار خبرنگاران قرار میگيرد. اما متأسفانه نه وكيل و نه خانواده حاضر به مصاحبه نيستند. وكيل عذر قانونی میآورد و ادعا میكند مصاحبه با رسانههای خارجی جرم است! خانواده هم با اين استدلال كه ممكن است اين اقدام كورسوی اميد را برای توقف اجرای حكم ببندد از مصاحبه پرهيز میكنند.
ای كاش میتوانستم استدلالهایشان را قبول كنم. در اين صورت نه با وكيل به جر و بحث میپرداختم كه طبق كدام قانون میگويد مصاحبه با رسانهها جرم است؟! و نه به خانواده اصرار میكردم حتی در حد يك جملهی احساسی هم كه شده صدای مظلوميت احسان و خطری كه جانش را تهديد میكند به گوش جهانيان برسانند.
يكشنبه شب پدر و برادر احسان راهی تهران میشوند تا صبح روز دوشنبه بتوانند با رييس قوه قضاييه ملاقات كنند. تقاضای ديدار حضوری رد میشود و پدر احسان درخواست توقف حكم اعدام پسرش را طی نامهای به دفتر آيت الله لاريجانی تحويل میدهد. در مقابل نامهای سربسته دريافت میكند كه بايد آن را به دست رييس دادگستری استان كردستان برساند. نامهای كه خانواده احسان از محتوايش بیخبرند، اما با اين اميدواری كه دستور توقيف اجرای حكم اعدام احسان است آن را بر ديده میگيرند و تا سنندج میرسانند.
همزمان با حضور خانواده فتاحيان در دفتر رييس قوه قضاييه، سازمان دفاع از حقوق بشر كردستان نيز با ارسال نامهای خطاب به آيت الله لاريجانی از وی درخواست میكند تا اجرای حكم اعدام اين فعال سياسی كُرد را متوقف و دستور به بازبينی مجدد پرونده در دادگاهی عادلانه بدهد. رونوشتی از اين نامه برای تمامی نمايندگان كُرد مجلس نيز از طريق فكس ارسال میگردد.
دوشنبه روز پر جنب و جوشی است. چند تن از وكلای حقوق بشری در تهران برای همكاری با وكيل احسان فتاحيان جهت تلاش برای جلوگيری از اجرای اين حكم اعلام آمادگی میكنند. اين تلاشها با توجه به اندك زمان باقی مانده و عدم دسترسی اين وكلا به اسناد و مدارك حقوقی مرتبط با پرونده احسان و حكم صادره برای او بینتيجه میماند.
از سوی ديگر تلاشهای خبرنگاران در رسانههای مختلف برای قانع كردن وكيل و خانواده احسان به انجام مصاحبه به جز در موراد معدودی مفيد واقع نمیشود. هر چند روزنامه نگاران و فعالان حقوق بشر با هدف اطلاع رسانی و اعلام مخالفت با اجرای اين حكم طی مدت باقی مانده حضوری فعال در رسانهها دارند، اما اين نمیتواند جای خالی اظهار نظر حقوقی وكيل و ابراز احساسات خانواده را در چنين مواقعی پر كند.
همزمان در دنيای مجازی نيز كاربران فيس بوك، بالاترين، توتير و وبلاگ نويسان با نوشتن مطلب، تغيير استاتوس و ساختن لوگو نسبت به اجرای حكم اعدام احسان فتاحيان اعتراض میكنند. با وجود اينكه دسترسی به پتيشينی كه در مخالفت با اعدام احسان راه اندازی شده به دليل فيلترينگ برای افراد داخل كشور به راحتی ميسر نيست، اما هر لحظه بر شمار امضاها افزوده میشود، تا آنجا كه تعدادش از مرز 3 هزار میگذرد.
بيست و چهار ساعت مانده به زمان اجرای حكم اعدام احسان فتاحيان، نتيجهی اطلاع رسانی گسترده و تماس با شخصيتها و سازمانهای حقوق بشری داخلی و خارجی، واكنش صريح و قاطع آنها از طريق صدور بيانيه و اعلام موضع برای توقف اجرای حكم اعدام اين زندانی سياسی است. سازمان عفو بينالملل، سازمان ديده بان حقوق بشر، سازمان دفاع بينالملل، كمپين بينالمللی حقوق بشر در ايران، سخنگوی كانون مدافعان حقوق بشر، فدراسیون بین المللی جامعههای حقوق بشر، جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران، سازمان دفاع از حقوق بشر كُرد، مجموعه فعالان حقوق بشر، كميته گزارشگران حقوق بشر و چند گروه حقوق بشری و سياسی ايرانی و كُردستانی ديگر از جملهی اين سازمانها بودند.
صبح روز سهشنبه نامهی سربسته ارسالی از دفتر رييس قوه قضاييه به دفتر رييس دادگستری استان كردستان در سنندج میرسد. نامهای كه چشم اميد خانواده و ما به آن دوخته شده و باز شدنش میتواند سايهی سنگين مرگ را حداقل برای چند روز از سر احسان دور كند تا در اين فرصت به ياری وكلای حقوق بشری تلاشی را برای امكان بررسی دوباره پرونده و توقف هميشگی حكم سامان دهيم.
نامه تحويل دفتر رياست دادگستری میشود و پدر و برادر احسان تا پايان ساعت اداری پشت درب اتاق رييس و پس از آن تا غروب تنگ و سرد سهشنبه 19 آبان ماه پشت در ساختمان دادگستری برای دريافت پاسخی اميدوار كننده منتظر میمانند. عاقبت اين همه انتظار بدون هر گونه پاسخگويی در رابطه با نامهی كذايی و حتی عدم اطلاع از محتوای اين نامهی سربسته به يأس تبديل میشود.
چه خيال خوشی در سر میپرورانم هر بار كه به اميد شنيدن خبر توقف حكم با برادر احسان تماس میگيرم و بدون مقدمه میپرسم: "چه شد؟" و پاسخ علی: "هيچ!" و باز هم من: "يعنی هيچ؟!" و تاييد دوباره او "...".
تماس تلفنی با نمايندگان كُرد در مجلس شورای اسلامی اقدام بعدی است. همزمان تماس با دفتر رييس دادگستری در سنندج. تعجب میكنم وقتی آقای نماينده میگويد: "من از اين قضيه بیاطلاعم!!" میگويم: "ولی من شخصاً ديروز رونوشتی از نامهای را كه در اين مورد به آقای لاريجانی نوشته بوديم برای شما هم فكس كردم. همان شماره فكستان در دفتر نمايندگان در ساختمان مجلس." و پاسخ او: "چيزی به دست من ندادهاند." شماره را چك میكنيم و میگويد: "رست است، اما من هنوز نرفتم دفتر كه ببينم!" خب پس رسيده...
به هر حال برای آن چند نماينده كه موفق به تماس با آنان میشوم جريان را توضيح میدهم و درخواست كمك میكنم. يكی قول پيگيری میدهد و ديگری بعد از دو بار تماس در حالی كه بار اول گفت در صحن مجلس هستم و نمیتوانم صحبت كنم، در تماس بعدی تا نام احسان را بردم ادعا كرد كه در سفر خارج كشور است و كاری از ايشان ساخته نيست. و تماس با چند نماينده ديگر...
"آقا جان اصلاً شما چه كاره هستيد؟" "وكيليد يا قاضی؟" اينها را منشی دفتر علی اكبر گروسی رييس دادگستری استان كردستان از پشت تلفن به من میگويد. میگويم: "نه، هيچ كدام از اينها كه گفتيد نيستم. فقط يك شهروند معمولیم كه نگران جان يك شهروند ديگر است." علی رغم ميل باطنی به خودم میقبولانم كه بايد لحنم را ملتمسانه كنم. در مقابل، لحن او هم مودبانهتر میشود. از او قول میگيرم كه تقاضايم را به آقای گروسی منتقل كند و او هم قول میدهد. من تنها يك نفر از دهها يا صدها نفری هستم كه از سراسر جهان طی امروز مكالماتی مشابه را با نمايندگان مجلس و منشی دفتر رييس دادگستری سنندج داشتهاند.
در اين بين وقتی فاصلهی تماسهايم با برادر احسان از يك ساعت بيشتر میشود اينبار اوست كه تماس میگيرد و میپرسد: "چكار كرديد؟" و پاسخ من هم مثل خود او: "هيچ!" و علی هم: "هيچ؟!" برايش توضيح میدهم كارهايی را كه كردهايم. اما علی از من گزارش كار نمیخواهد. او میخواهد بداند نتيجه كارهای ما به كجا رسيده است. و من باز هم برمیگردم به پاسخ "هيچ" او و من در برابر پرسشهای يكديگر...
ظهر دوشنبه، 18 ساعت مانده به موعد اعلام شده برای اجرای حكم. هشدار سازمان دفاع از حقوق بشر كردستان نسبت به خطر اعدام قريب الوقوع احسان فتاحيان. خودم هم نمیدانم چه نوشتهام. برای چند نفر میفرستم تا قبل از انتشار بخوانند. مبادا جايی قلم از دستم دررفته باشد، يا به جای جنابعالی حضرت آيت الله را شمای خالی خطاب كرده باشم.
راستی آقای وكيل كجاست؟ تلفن همراهشان هم كه خاموش است! تماس آخر با پدر احسان: "هيچ جوابی ندادند. داريم برمیگرديم خانه. گفتند برويد خبری شد خودمان تماس میگيريم".
دوازده ساعت مانده به موعد اجرای حكم؛ از سنندج خبر میرسد كه قرار است ساعت 3 بامداد تجمعی مقابل در زندان سنندج برگزار شود. هر چند آن كسی كه خبر را میدهد با اين زمان كم برای اطلاع رسانی، اميد چندانی به حضور مردم ندارد. اما نبايد احسان را تنها گذاشت.
چقدر خوب است كه بعد از اين ارتباطات مجازی و تلفنی حالا حضور يك دوست را در كنار خود احساس میكنم. حتی اگر از شدت نگرانی و اضطراب در طول مسير دو ساعتهی كرمانشاه به سنندج دو جمله هم بينمان رد و بدل نشود. دوست ديگری نيز در سنندج به ما ملحق میشود و نزد خانواده فتاحيان میرويم.
تعداد زيادی از فاميل در خانه جمع شدهاند. دختران جوان دور هم نشستهاند و گريه میكنند. پسران جوان با اضطراب طول و عرض اتاق را میپيمايند. اما بزرگترهای خانواده خونسردتر به نظر میرسند. سراغ مادر احسان را میگيرم. زنی را كه از زمان حضورمان در اين خانه مقابلم نشسته و با دستانی در هم گره كرده هر چند دقيقه يك بار آهی سرد و سنگين میكشد به عنوان مادر احسان معرفی میكنند. قيافهاش غمناك است اما به نظرم برای يك مادر كافی نيست. سخت است قبول كنم مادری در اينچنين لحظاتی تسليم تقدير شده و حاضر نيست برای نجات جان فرزندش خود را به آب و آتش بزند!
بايد امشب را با اين ابهام بگذرانم تا صبح پای درد و دل احسان از زبان مادر يكی از همبندانش بنشينم و بشنوم كه بزرگترين آرزوی احسان داشتن مادری بود كه در كودكی از نعمت حضورش در كنار خويش محروم شد و خواهر نداشتهای كه جای خالی مادر را برای احسان پر كند.
شايعهای به نقل از مسئول روابط عمومی سازمان زندانهای سنندج مبنی بر عدم اجرای حكم اعدام احسان فتاحيان كه در گفتوگو با يك سايت اينترنتی بيان داشته، ساعتی از وقت باقی مانده را برای پرس و جو درباره صحت و سقم اين خبر تلف میكند.
نمیدانم چرا به محض شنيدن اين شايعه، برای يك لحظه در خيال خام خود فكر میكنم همهی جريانات اين دو روز كه با پخش آن خبر آغاز شد يك خواب بود، يا شايد هم يك بازی! اما وقتی دوباره چشمم به برگهی ابلاغ اجرای حكم احسان كه كپی آن روی ميز مقابلم قرار دارد میافتد و اينبار در پردهای ديگر از خيالاتم خوشبين میشوم به اينكه تلاشهایمان نتيجه بخش بوده و مقامات وادار به عقب نشينی شدهاند.
با اثبات اينكه خبر مزبور در حد شايعه يا نهايتاً يك اظهار نظر غيررسمی و غيرمسئولانه از طرف يك مقام غيرمرتبط بوده، تخيلاتم در هم میريزد و به واقعيت تلخ موجود باز میگردم. قدمهای احسان به چوبهی دار نزديكتر میشود و ما به اوج درماندگی رسيدهايم.
در آخرين تلاش ساعت 2 نيمه شب خود را به درب منزل نماينده ولی فقيه در سنندج میرسانيم. خانواده احسان با التماس تقاضای كمك میكنند، اما دست رد بر سينهشان میگذارند. آخرين جايی كه باقی مانده در زندان است. در زندانی كه قرار بود محل تجمع باشد خلوت و خالیست! گويا پخش شايعهی عدم اجرای حكم احسان حضور آن تعداد افراد را نيز با اين خيال كه اجرای حكم متوقف شده منتفی ساخته است.
بر پنجره اتاق نگهبانی میكوبيم. نگهبان با بیحوصلگی پنجره را باز میكند. پدر احسان برايش توضيح میدهد كه قرار است حكم پسرش تا چند ساعت ديگر اجرا شود و میخواهد بداند شايعهی توقف اجرای حكم صحت دارد؟ نگهبان اظهار بیاطلاعی میكند و میگويد تيم اجرای احكام ساعت 5 به زندان میآيند و آنها در جريان اجرا يا توقف حكم هستند.
هنوز 10 دقيقه از حضورمان پشت در زندان نمیگذرد كه ماشينی با 3 سرنشين مقابلمان پارك میكند. به خيال اينكه افرادی هستند كه برای همراهی با ما آمدهاند به سمتشان میروم. مردی لباس شخصی با بیسيمی كه در دست دارد از ماشين پياده میشود. با لحنی تهديدآميز میخواهد تا هر چه زودتر آنجا را ترك كنيم. اصرار پدر احسان فايده ندارد. اجازه نداريم درمقابل زندان بايستيم. حضور همين 7 نفر را هم تحمل ندارند. همراه با آن دو دوست ديگر در كوچه و خيابانهای اطراف زندان پرسه میزنيم. خواهر يكی از زندانيان سياسی تماس میگيرد. میگويد ما و چند نفر ديگر هم آمديم اما اجازه ايستادن در برابردر زندان را ندادند.
از ساعت 5 بامداد نيروهای انتظامی و امنيتی خيابان محل زندان را تحت كنترل خود در میآورند و در مقابل زندان صف آرايی میكنند. اجازه توقف به هيچ اتومبيلی تا فاصلهی چند متری درب زندان داده نمیشود. تنها خانواده احسان اين اجازه را دارند تا داخل اتومبيل خود مقابل زندان منتظر بمانند. مادر يكی از ديگر زندانيان سياسی محكوم به اعدام نيز در فاصلهای دورتر به ما ملحق میشود.
خفيفترين بانگ اذان در گوشم میپيچد و كمرنگترين سپيده صبح در مقابل چشمانم میدمد. در عبور مرگبار از تاريكی اين شب شوم هر لحظه يكبار اين پرسش تكراری سكوتمان را در هم میشكند: "يعنی حكم اجرا شد؟" و پاسخی كه هيچ قطعيتی در آن نمیتوان يافت.
ساعت از 7 گذشته است. چند مأمور لباس شخصی میآيند و با پدر احسان حرف میزنند. راضیاش میكنند تا به خانه برگردند و منتظر تلفن آنها بمانند. يك ربع از رفتن خانواده احسان نمیگذرد كه آمبولانسی از حياط زندان خارج میشود و در حالی كه دو اتومبيل نيروی انتظامی آن را اسكورت میكنند در خيابان به حركت در میآيد.
در ادامهی همان سكوت دردناك كه اينبار با هق هقهای دم به دم شكسته میشود در تعقيبی مخفيانه آمبولانس را تا گورستان شهر بدرقه میكنيم تا با اطمينان يافتن از هويت مسافر آن تلاش نافرجام 60 ساعتهی خود را پايان دهيم.
لحظه به لحظه تا مرگ احسان فلاحیان
آخرين تلاشها در آخرين
ثانیه ها
كاوه قاسمی كرمانشاهی
ظهر روز يكشنبه هفدهم آبان ماه 1388 خبر تعيين زمان اجرای حكم اعدام احسان فتاحيان، زندانی سياسی كُرد در سايتهای خبری منتشر میشود. با انتشار اين خبر و با توجه به اينكه تاريخ اجرای حكم بامداد چهارشنبه 20 آبان اعلام شده، در اين فرصت باقی مانده تكاپويی از سوی فعالان حقوق بشر در كردستان، ايران و سراسر جهان برای جلوگيری از اجرای اين حكم آغاز میشود اما همهی اين تلاشها با اجرای حكم اعدام احسان در موعد مقرر نافرجام میماند.
آنچه در پی میآيد روايتیست از 60 ساعت تلاشی كه با شوك شنيدن يك خبر آغاز شد و پايان تلخش برای من بدرقهی مخفيانه و غريبانهی احسان در آن صبح لعنتی از درب زندان تا سردخانهی گورستان بود.
خبر آنقدر غيرمنتظره است كه مگر به تائيد خانواده و وكيل احسان آن را باور نمیكنم. وكيل در مقابل اصرارم آن چند خط را كه به وی ابلاغ شده از پشت تلفن میخواند: "جهت اجرای حكم اعدام محكوم عليه احسان فتاحيان فرزند عزت اله برای مورخه 88.8.20 رأس ساعت 6 صبح لازم است در زندان حاضر شويد."
تاريخ ابلاغ شانزدهم است و امروز هفدهم. به خاطر تأخير در اطلاع رسانی جناب وكيل يك روز كامل را از دست دادهايم. از اين پس را بايد به ساعت محاسبه كنيم. چيزی حدود 60 ساعت تا زمان اجرای حكم باقیست. اولين اقدام پخش گسترده خبر و جلب توجه رسانهها، روزنامهنگاران و فعالان حقوق بشر نسبت به خطر اعدام قريب الوقوع احسان فتاحيان است.
شماره تلفن خانواده و وكيل احسان در اختيار خبرنگاران قرار میگيرد. اما متأسفانه نه وكيل و نه خانواده حاضر به مصاحبه نيستند. وكيل عذر قانونی میآورد و ادعا میكند مصاحبه با رسانههای خارجی جرم است! خانواده هم با اين استدلال كه ممكن است اين اقدام كورسوی اميد را برای توقف اجرای حكم ببندد از مصاحبه پرهيز میكنند.
ای كاش میتوانستم استدلالهایشان را قبول كنم. در اين صورت نه با وكيل به جر و بحث میپرداختم كه طبق كدام قانون میگويد مصاحبه با رسانهها جرم است؟! و نه به خانواده اصرار میكردم حتی در حد يك جملهی احساسی هم كه شده صدای مظلوميت احسان و خطری كه جانش را تهديد میكند به گوش جهانيان برسانند.
يكشنبه شب پدر و برادر احسان راهی تهران میشوند تا صبح روز دوشنبه بتوانند با رييس قوه قضاييه ملاقات كنند. تقاضای ديدار حضوری رد میشود و پدر احسان درخواست توقف حكم اعدام پسرش را طی نامهای به دفتر آيت الله لاريجانی تحويل میدهد. در مقابل نامهای سربسته دريافت میكند كه بايد آن را به دست رييس دادگستری استان كردستان برساند. نامهای كه خانواده احسان از محتوايش بیخبرند، اما با اين اميدواری كه دستور توقيف اجرای حكم اعدام احسان است آن را بر ديده میگيرند و تا سنندج میرسانند.
همزمان با حضور خانواده فتاحيان در دفتر رييس قوه قضاييه، سازمان دفاع از حقوق بشر كردستان نيز با ارسال نامهای خطاب به آيت الله لاريجانی از وی درخواست میكند تا اجرای حكم اعدام اين فعال سياسی كُرد را متوقف و دستور به بازبينی مجدد پرونده در دادگاهی عادلانه بدهد. رونوشتی از اين نامه برای تمامی نمايندگان كُرد مجلس نيز از طريق فكس ارسال میگردد.
دوشنبه روز پر جنب و جوشی است. چند تن از وكلای حقوق بشری در تهران برای همكاری با وكيل احسان فتاحيان جهت تلاش برای جلوگيری از اجرای اين حكم اعلام آمادگی میكنند. اين تلاشها با توجه به اندك زمان باقی مانده و عدم دسترسی اين وكلا به اسناد و مدارك حقوقی مرتبط با پرونده احسان و حكم صادره برای او بینتيجه میماند.
از سوی ديگر تلاشهای خبرنگاران در رسانههای مختلف برای قانع كردن وكيل و خانواده احسان به انجام مصاحبه به جز در موراد معدودی مفيد واقع نمیشود. هر چند روزنامه نگاران و فعالان حقوق بشر با هدف اطلاع رسانی و اعلام مخالفت با اجرای اين حكم طی مدت باقی مانده حضوری فعال در رسانهها دارند، اما اين نمیتواند جای خالی اظهار نظر حقوقی وكيل و ابراز احساسات خانواده را در چنين مواقعی پر كند.
همزمان در دنيای مجازی نيز كاربران فيس بوك، بالاترين، توتير و وبلاگ نويسان با نوشتن مطلب، تغيير استاتوس و ساختن لوگو نسبت به اجرای حكم اعدام احسان فتاحيان اعتراض میكنند. با وجود اينكه دسترسی به پتيشينی كه در مخالفت با اعدام احسان راه اندازی شده به دليل فيلترينگ برای افراد داخل كشور به راحتی ميسر نيست، اما هر لحظه بر شمار امضاها افزوده میشود، تا آنجا كه تعدادش از مرز 3 هزار میگذرد.
بيست و چهار ساعت مانده به زمان اجرای حكم اعدام احسان فتاحيان، نتيجهی اطلاع رسانی گسترده و تماس با شخصيتها و سازمانهای حقوق بشری داخلی و خارجی، واكنش صريح و قاطع آنها از طريق صدور بيانيه و اعلام موضع برای توقف اجرای حكم اعدام اين زندانی سياسی است. سازمان عفو بينالملل، سازمان ديده بان حقوق بشر، سازمان دفاع بينالملل، كمپين بينالمللی حقوق بشر در ايران، سخنگوی كانون مدافعان حقوق بشر، فدراسیون بین المللی جامعههای حقوق بشر، جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران، سازمان دفاع از حقوق بشر كُرد، مجموعه فعالان حقوق بشر، كميته گزارشگران حقوق بشر و چند گروه حقوق بشری و سياسی ايرانی و كُردستانی ديگر از جملهی اين سازمانها بودند.
صبح روز سهشنبه نامهی سربسته ارسالی از دفتر رييس قوه قضاييه به دفتر رييس دادگستری استان كردستان در سنندج میرسد. نامهای كه چشم اميد خانواده و ما به آن دوخته شده و باز شدنش میتواند سايهی سنگين مرگ را حداقل برای چند روز از سر احسان دور كند تا در اين فرصت به ياری وكلای حقوق بشری تلاشی را برای امكان بررسی دوباره پرونده و توقف هميشگی حكم سامان دهيم.
نامه تحويل دفتر رياست دادگستری میشود و پدر و برادر احسان تا پايان ساعت اداری پشت درب اتاق رييس و پس از آن تا غروب تنگ و سرد سهشنبه 19 آبان ماه پشت در ساختمان دادگستری برای دريافت پاسخی اميدوار كننده منتظر میمانند. عاقبت اين همه انتظار بدون هر گونه پاسخگويی در رابطه با نامهی كذايی و حتی عدم اطلاع از محتوای اين نامهی سربسته به يأس تبديل میشود.
چه خيال خوشی در سر میپرورانم هر بار كه به اميد شنيدن خبر توقف حكم با برادر احسان تماس میگيرم و بدون مقدمه میپرسم: "چه شد؟" و پاسخ علی: "هيچ!" و باز هم من: "يعنی هيچ؟!" و تاييد دوباره او "...".
تماس تلفنی با نمايندگان كُرد در مجلس شورای اسلامی اقدام بعدی است. همزمان تماس با دفتر رييس دادگستری در سنندج. تعجب میكنم وقتی آقای نماينده میگويد: "من از اين قضيه بیاطلاعم!!" میگويم: "ولی من شخصاً ديروز رونوشتی از نامهای را كه در اين مورد به آقای لاريجانی نوشته بوديم برای شما هم فكس كردم. همان شماره فكستان در دفتر نمايندگان در ساختمان مجلس." و پاسخ او: "چيزی به دست من ندادهاند." شماره را چك میكنيم و میگويد: "رست است، اما من هنوز نرفتم دفتر كه ببينم!" خب پس رسيده...
به هر حال برای آن چند نماينده كه موفق به تماس با آنان میشوم جريان را توضيح میدهم و درخواست كمك میكنم. يكی قول پيگيری میدهد و ديگری بعد از دو بار تماس در حالی كه بار اول گفت در صحن مجلس هستم و نمیتوانم صحبت كنم، در تماس بعدی تا نام احسان را بردم ادعا كرد كه در سفر خارج كشور است و كاری از ايشان ساخته نيست. و تماس با چند نماينده ديگر...
"آقا جان اصلاً شما چه كاره هستيد؟" "وكيليد يا قاضی؟" اينها را منشی دفتر علی اكبر گروسی رييس دادگستری استان كردستان از پشت تلفن به من میگويد. میگويم: "نه، هيچ كدام از اينها كه گفتيد نيستم. فقط يك شهروند معمولیم كه نگران جان يك شهروند ديگر است." علی رغم ميل باطنی به خودم میقبولانم كه بايد لحنم را ملتمسانه كنم. در مقابل، لحن او هم مودبانهتر میشود. از او قول میگيرم كه تقاضايم را به آقای گروسی منتقل كند و او هم قول میدهد. من تنها يك نفر از دهها يا صدها نفری هستم كه از سراسر جهان طی امروز مكالماتی مشابه را با نمايندگان مجلس و منشی دفتر رييس دادگستری سنندج داشتهاند.
در اين بين وقتی فاصلهی تماسهايم با برادر احسان از يك ساعت بيشتر میشود اينبار اوست كه تماس میگيرد و میپرسد: "چكار كرديد؟" و پاسخ من هم مثل خود او: "هيچ!" و علی هم: "هيچ؟!" برايش توضيح میدهم كارهايی را كه كردهايم. اما علی از من گزارش كار نمیخواهد. او میخواهد بداند نتيجه كارهای ما به كجا رسيده است. و من باز هم برمیگردم به پاسخ "هيچ" او و من در برابر پرسشهای يكديگر...
ظهر دوشنبه، 18 ساعت مانده به موعد اعلام شده برای اجرای حكم. هشدار سازمان دفاع از حقوق بشر كردستان نسبت به خطر اعدام قريب الوقوع احسان فتاحيان. خودم هم نمیدانم چه نوشتهام. برای چند نفر میفرستم تا قبل از انتشار بخوانند. مبادا جايی قلم از دستم دررفته باشد، يا به جای جنابعالی حضرت آيت الله را شمای خالی خطاب كرده باشم.
راستی آقای وكيل كجاست؟ تلفن همراهشان هم كه خاموش است! تماس آخر با پدر احسان: "هيچ جوابی ندادند. داريم برمیگرديم خانه. گفتند برويد خبری شد خودمان تماس میگيريم".
دوازده ساعت مانده به موعد اجرای حكم؛ از سنندج خبر میرسد كه قرار است ساعت 3 بامداد تجمعی مقابل در زندان سنندج برگزار شود. هر چند آن كسی كه خبر را میدهد با اين زمان كم برای اطلاع رسانی، اميد چندانی به حضور مردم ندارد. اما نبايد احسان را تنها گذاشت.
چقدر خوب است كه بعد از اين ارتباطات مجازی و تلفنی حالا حضور يك دوست را در كنار خود احساس میكنم. حتی اگر از شدت نگرانی و اضطراب در طول مسير دو ساعتهی كرمانشاه به سنندج دو جمله هم بينمان رد و بدل نشود. دوست ديگری نيز در سنندج به ما ملحق میشود و نزد خانواده فتاحيان میرويم.
تعداد زيادی از فاميل در خانه جمع شدهاند. دختران جوان دور هم نشستهاند و گريه میكنند. پسران جوان با اضطراب طول و عرض اتاق را میپيمايند. اما بزرگترهای خانواده خونسردتر به نظر میرسند. سراغ مادر احسان را میگيرم. زنی را كه از زمان حضورمان در اين خانه مقابلم نشسته و با دستانی در هم گره كرده هر چند دقيقه يك بار آهی سرد و سنگين میكشد به عنوان مادر احسان معرفی میكنند. قيافهاش غمناك است اما به نظرم برای يك مادر كافی نيست. سخت است قبول كنم مادری در اينچنين لحظاتی تسليم تقدير شده و حاضر نيست برای نجات جان فرزندش خود را به آب و آتش بزند!
بايد امشب را با اين ابهام بگذرانم تا صبح پای درد و دل احسان از زبان مادر يكی از همبندانش بنشينم و بشنوم كه بزرگترين آرزوی احسان داشتن مادری بود كه در كودكی از نعمت حضورش در كنار خويش محروم شد و خواهر نداشتهای كه جای خالی مادر را برای احسان پر كند.
شايعهای به نقل از مسئول روابط عمومی سازمان زندانهای سنندج مبنی بر عدم اجرای حكم اعدام احسان فتاحيان كه در گفتوگو با يك سايت اينترنتی بيان داشته، ساعتی از وقت باقی مانده را برای پرس و جو درباره صحت و سقم اين خبر تلف میكند.
نمیدانم چرا به محض شنيدن اين شايعه، برای يك لحظه در خيال خام خود فكر میكنم همهی جريانات اين دو روز كه با پخش آن خبر آغاز شد يك خواب بود، يا شايد هم يك بازی! اما وقتی دوباره چشمم به برگهی ابلاغ اجرای حكم احسان كه كپی آن روی ميز مقابلم قرار دارد میافتد و اينبار در پردهای ديگر از خيالاتم خوشبين میشوم به اينكه تلاشهایمان نتيجه بخش بوده و مقامات وادار به عقب نشينی شدهاند.
با اثبات اينكه خبر مزبور در حد شايعه يا نهايتاً يك اظهار نظر غيررسمی و غيرمسئولانه از طرف يك مقام غيرمرتبط بوده، تخيلاتم در هم میريزد و به واقعيت تلخ موجود باز میگردم. قدمهای احسان به چوبهی دار نزديكتر میشود و ما به اوج درماندگی رسيدهايم.
در آخرين تلاش ساعت 2 نيمه شب خود را به درب منزل نماينده ولی فقيه در سنندج میرسانيم. خانواده احسان با التماس تقاضای كمك میكنند، اما دست رد بر سينهشان میگذارند. آخرين جايی كه باقی مانده در زندان است. در زندانی كه قرار بود محل تجمع باشد خلوت و خالیست! گويا پخش شايعهی عدم اجرای حكم احسان حضور آن تعداد افراد را نيز با اين خيال كه اجرای حكم متوقف شده منتفی ساخته است.
بر پنجره اتاق نگهبانی میكوبيم. نگهبان با بیحوصلگی پنجره را باز میكند. پدر احسان برايش توضيح میدهد كه قرار است حكم پسرش تا چند ساعت ديگر اجرا شود و میخواهد بداند شايعهی توقف اجرای حكم صحت دارد؟ نگهبان اظهار بیاطلاعی میكند و میگويد تيم اجرای احكام ساعت 5 به زندان میآيند و آنها در جريان اجرا يا توقف حكم هستند.
هنوز 10 دقيقه از حضورمان پشت در زندان نمیگذرد كه ماشينی با 3 سرنشين مقابلمان پارك میكند. به خيال اينكه افرادی هستند كه برای همراهی با ما آمدهاند به سمتشان میروم. مردی لباس شخصی با بیسيمی كه در دست دارد از ماشين پياده میشود. با لحنی تهديدآميز میخواهد تا هر چه زودتر آنجا را ترك كنيم. اصرار پدر احسان فايده ندارد. اجازه نداريم درمقابل زندان بايستيم. حضور همين 7 نفر را هم تحمل ندارند. همراه با آن دو دوست ديگر در كوچه و خيابانهای اطراف زندان پرسه میزنيم. خواهر يكی از زندانيان سياسی تماس میگيرد. میگويد ما و چند نفر ديگر هم آمديم اما اجازه ايستادن در برابردر زندان را ندادند.
از ساعت 5 بامداد نيروهای انتظامی و امنيتی خيابان محل زندان را تحت كنترل خود در میآورند و در مقابل زندان صف آرايی میكنند. اجازه توقف به هيچ اتومبيلی تا فاصلهی چند متری درب زندان داده نمیشود. تنها خانواده احسان اين اجازه را دارند تا داخل اتومبيل خود مقابل زندان منتظر بمانند. مادر يكی از ديگر زندانيان سياسی محكوم به اعدام نيز در فاصلهای دورتر به ما ملحق میشود.
خفيفترين بانگ اذان در گوشم میپيچد و كمرنگترين سپيده صبح در مقابل چشمانم میدمد. در عبور مرگبار از تاريكی اين شب شوم هر لحظه يكبار اين پرسش تكراری سكوتمان را در هم میشكند: "يعنی حكم اجرا شد؟" و پاسخی كه هيچ قطعيتی در آن نمیتوان يافت.
ساعت از 7 گذشته است. چند مأمور لباس شخصی میآيند و با پدر احسان حرف میزنند. راضیاش میكنند تا به خانه برگردند و منتظر تلفن آنها بمانند. يك ربع از رفتن خانواده احسان نمیگذرد كه آمبولانسی از حياط زندان خارج میشود و در حالی كه دو اتومبيل نيروی انتظامی آن را اسكورت میكنند در خيابان به حركت در میآيد.
در ادامهی همان سكوت دردناك كه اينبار با هق هقهای دم به دم شكسته میشود در تعقيبی مخفيانه آمبولانس را تا گورستان شهر بدرقه میكنيم تا با اطمينان يافتن از هويت مسافر آن تلاش نافرجام 60 ساعتهی خود را پايان دهيم.
-------------------------------------------------------------
شهید احسان تو گوشه ای از قلب منی
دلم برای چشمان پر رمز احسان تنگ شده دلم برای لبخند احسان به مرگ تنگ شده اگر مرگ مرا به تنگ آغوش او بیاندازد ، دلم برای مرگ هم تنگ شده
دلم برای چشمان پر رمز احسان تنگ شده دلم برای لبخند احسان به مرگ تنگ شده اگر مرگ مرا به تنگ آغوش او بیاندازد ، دلم برای مرگ هم تنگ شده
--------------------------------------------------------
تظاهرات در خیابانهای سنندج علیه اعدام احسان فتاحیان
روز پنج شنبه ٢١ آبان سنندج شاهد اعتراض مدافعان حقوق زندانیان سیاسی بود که در خیابان فردوسی این شهر تجمع کردند و ضمن محکوم کردن اعدام احسان٬ خواهان آزادی زندانیان سیاسی شدند.
روز پنجشنبه ٢١ آبانماه در ساعت پنج بعدازظهر تعدادی از زنان و جوانان سنندج با در دست داشتن پلاکاردها و
نوشته هایی از خیابان آزادی به طرف انقلاب تظاهرات کردند. در این تظاهرات که در اعتراض به اعدام احسان فتاحیان صورت گرفت، تظاهرات کنندگان پلاکاردهائی با این شعارها در دست داشتند: "حکم اعدام فرزندانمان را لغو کنید" ، " زندانی سیاسی آزاد باید گردد" همچنین شعار میدادند "کرمانشاه اتحاد اتحاد". تظاهرات کنندگان پس از طی مسافتی از خیابان فردوسی و چهار راه خیابان نمکی، مورد یورش نیروی انتظامی و مزدوران وزارت اطلاعات قرار گرفتند و تعدادی از آنها دستگیر شدند. در این تظاهرات ابتدا حدود ٥٠ نفر شرکت داشتند و بتدریج مردم در طول راه به آنها پیوستند.
با حمله ماموران به جمعیت، مردم نیز متقابل به طرف آنها حمله ور شدند و آنها را هو کردند. از تعداد دستگیرشدگان خبر دقیقی در دست نیست
روز پنج شنبه ٢١ آبان سنندج شاهد اعتراض مدافعان حقوق زندانیان سیاسی بود که در خیابان فردوسی این شهر تجمع کردند و ضمن محکوم کردن اعدام احسان٬ خواهان آزادی زندانیان سیاسی شدند.
روز پنجشنبه ٢١ آبانماه در ساعت پنج بعدازظهر تعدادی از زنان و جوانان سنندج با در دست داشتن پلاکاردها و
نوشته هایی از خیابان آزادی به طرف انقلاب تظاهرات کردند. در این تظاهرات که در اعتراض به اعدام احسان فتاحیان صورت گرفت، تظاهرات کنندگان پلاکاردهائی با این شعارها در دست داشتند: "حکم اعدام فرزندانمان را لغو کنید" ، " زندانی سیاسی آزاد باید گردد" همچنین شعار میدادند "کرمانشاه اتحاد اتحاد". تظاهرات کنندگان پس از طی مسافتی از خیابان فردوسی و چهار راه خیابان نمکی، مورد یورش نیروی انتظامی و مزدوران وزارت اطلاعات قرار گرفتند و تعدادی از آنها دستگیر شدند. در این تظاهرات ابتدا حدود ٥٠ نفر شرکت داشتند و بتدریج مردم در طول راه به آنها پیوستند.
با حمله ماموران به جمعیت، مردم نیز متقابل به طرف آنها حمله ور شدند و آنها را هو کردند. از تعداد دستگیرشدگان خبر دقیقی در دست نیست
--------------------------------------------------
تصحيح يك خبر از سوي خانواده احسان:احسان را مخفيانه در كرمانشاه و بدون حضور ما دفن كردند
بدنبال پخش خبر تحويل گرفتن پيكراحسان توسط خانواده وي و دفن او در كرمانشاه٬ خبر موجود از سوي خانواده او تصحيح شد. احسان را مخفيانه به كرمانشاه برده و از ترس تجمع اعتراضي مردم او را٬ مخفيانه و بي سر و صدا در كرمانشاه به خاك سپردند.
نگاه كنيد وحشت حكومت اسلامي از نيروي خشم و اعتراض مردم را. .
خانواده فتاحيان ميگويند٬ فرزندشان٬ مخفيانه توسط مامورين حكومت اسلامي به كرمانشاه منتقل و در نقطه دور افتاده اي در باغ فردوس كرمانشاه به خاك سپرده شده و سپس به آنها خبر داده اند كه به اين محل بروند.
بدنبال اعدام احسان در روز چهارشنبه ۲۰ آبان ماه٬ شهر سنندج و بسياري از شهرهاي كردستان٬ متشنج است. مردم از اين جنايت بيرحمانه حكومت اسلامي بشدت خشمگين هستند و انتظار ميرود مراسم گراميداشت احسان به يك مراسم اعتراض بزرگ عليه حكومت اسلامي و عليه اعدام تبديل شود. حكومت اسلامي از وحشت برخود ميلرزد و قدم به قدم با دروغ پراكني و جبوني كامل سعي دارد خود را از آتش خشم مردم مخفي كند. آخرين ترفند حكومت امروز همين بود كه پيكر احسان را بدون اطلاع خانواده اش به خاك سپرد و از خانواده او ميخواهد كه مراسم گراميداشت او را بي سر و صدا برگزار كنند. غافل از اينكه مردم معترض و منزجر از حكومت اسلامي ٬ در مراسمهاي احسان شركت كرده و انزجار خود از اين جنايت غير قابل تصور را متحدانه عليه حكومت اسلامي اعلام خواهند كرد.
كميته بين المللي عليه اعدام ضمن اعلام انزجار و خشم خود از اين رفتار سبعانه حكومت با خانواده داغدار احسان٬ اعلام ميكند كه همه اين ترفندها از وحشت حكومت جنايت اسلامي است. ما بايد متحدانه به ميدان بياييم و مراسم گراميداشت احسان را به مراسم اعتراض بزرگ عليه حكومت اعدام تبديل كنيم.
بدنبال پخش خبر تحويل گرفتن پيكراحسان توسط خانواده وي و دفن او در كرمانشاه٬ خبر موجود از سوي خانواده او تصحيح شد. احسان را مخفيانه به كرمانشاه برده و از ترس تجمع اعتراضي مردم او را٬ مخفيانه و بي سر و صدا در كرمانشاه به خاك سپردند.
نگاه كنيد وحشت حكومت اسلامي از نيروي خشم و اعتراض مردم را. .
خانواده فتاحيان ميگويند٬ فرزندشان٬ مخفيانه توسط مامورين حكومت اسلامي به كرمانشاه منتقل و در نقطه دور افتاده اي در باغ فردوس كرمانشاه به خاك سپرده شده و سپس به آنها خبر داده اند كه به اين محل بروند.
بدنبال اعدام احسان در روز چهارشنبه ۲۰ آبان ماه٬ شهر سنندج و بسياري از شهرهاي كردستان٬ متشنج است. مردم از اين جنايت بيرحمانه حكومت اسلامي بشدت خشمگين هستند و انتظار ميرود مراسم گراميداشت احسان به يك مراسم اعتراض بزرگ عليه حكومت اسلامي و عليه اعدام تبديل شود. حكومت اسلامي از وحشت برخود ميلرزد و قدم به قدم با دروغ پراكني و جبوني كامل سعي دارد خود را از آتش خشم مردم مخفي كند. آخرين ترفند حكومت امروز همين بود كه پيكر احسان را بدون اطلاع خانواده اش به خاك سپرد و از خانواده او ميخواهد كه مراسم گراميداشت او را بي سر و صدا برگزار كنند. غافل از اينكه مردم معترض و منزجر از حكومت اسلامي ٬ در مراسمهاي احسان شركت كرده و انزجار خود از اين جنايت غير قابل تصور را متحدانه عليه حكومت اسلامي اعلام خواهند كرد.
كميته بين المللي عليه اعدام ضمن اعلام انزجار و خشم خود از اين رفتار سبعانه حكومت با خانواده داغدار احسان٬ اعلام ميكند كه همه اين ترفندها از وحشت حكومت جنايت اسلامي است. ما بايد متحدانه به ميدان بياييم و مراسم گراميداشت احسان را به مراسم اعتراض بزرگ عليه حكومت اعدام تبديل كنيم.
----------------------------------------------
عفو بین الملل اعدام فتاحیان را محکوم کرد
عفو بین الملل پیش تر خواستار توقف اجرای حکم اعدام آقای فتاحیان و تغییر آن شده بود
سازمان عفو بین الملل اعدام احسان فتاحیان، جوان کرد ایرانی که بامداد روز چهارشنبه ۲۰ آبان در سنندج به دار آویخته شد را به شدت محکوم کرد.
این سازمان مدافع حقوق بشر پیش تر از مقامات ایران خواسته بود که اجرای حکم اعدام آقای فتاحیان و دو فعال کرد دیگر را متوقف کنند و این حکم ها را تغییر دهند.
عفو بین الملل در بیانیه خود می نویسد: "به نظر می رسد که این سه حکم اعدام برای انتقام گرفتن از ترورها و تلاش ها برای ترور مقامات استان کردستان صادر شده است که بین روزهای ۱۸ تا ۲۸ شهریور (۹ تا ۱۹ سپتامبر) انجام شده و در رسانه های ایران بازتابی گسترده یافته بود."
در این بیانیه آمده است که گفته می شود دست کم ۱۰ مرد و یک زن کرد دیگر نیز قرار است به دلیل عضویت در سازمان های ممنوعه کرد یا حمایت از آنها در ایران اعدام شوند.
این در حالی است که هنوز هیچ گروهی مسئولیت تروهای شهریورماه در کردستان ایران را به عهده نگرفته است.
مقامات ایران، گروه پژاک و "بنیادگرایان تندروی سنی مرتبط با سرویس های اطلاعاتی بیگانه" را مسئول این ترورها معرفی می کنند که عمدتا چهره های مذهبی و قضات هدف آنها بودند.
رئیس شورای شهر سنندج، یک روحانی سنی مذهب که در انتخابات ریاست جمهوری اخیر از محمود احمدی نژاد حمایت کرده بود و نماینده کردستان در مجلس خبرگان در جریان این ترورها کشته و دو قاضی هم مجروح شدند.
خبرگزاری دیده بان حقوق بشر کردستان می گوید که احسان فتاحیان در این مزار بی نام در گورستان باغ فردوس کرمانشاه دفن شده است.
عفو بین الملل می گوید که این حملات علیه غیرنظامیان را هم محکوم می کند.
احسان فتاحیان ابتدا توسط یکی از شعب دادگاه انقلاب سنندج به تحمل ۱۰ سال زندان محکوم شده بود، اما هم او و هم دادستان به این حکم اعتراض کردند.
دادگاه تجدید نظر مجازات آقای فتاحیان را به اعدام تغییر داد.
عفو بین الملل می گوید که حق تجدیدنظر خواهی از حکم اخیر به آقای فتاحیان داده نشده و این امر مخالف قوانین بین المللی است.
در این حال یک منبع خبری در کردستان از دفن جنازه او در کرمانشاه خبر داده است.
خبرگزاری دیده بان حقوق بشر کردستان گزارش کرده است که جنازه آقای فتاحیان روز پنجشنبه، به شرط برگزاری بی سر و صدای مراسم تدفین، به خانواده او تحویل و پس از انتقال به کرمانشاه در گورستان باغ فردوس این شهر دفن شد.
آقای فتاحیان و خانواده او اهل کرمانشاه هستند.
شهید
عفو بین الملل پیش تر خواستار توقف اجرای حکم اعدام آقای فتاحیان و تغییر آن شده بود
سازمان عفو بین الملل اعدام احسان فتاحیان، جوان کرد ایرانی که بامداد روز چهارشنبه ۲۰ آبان در سنندج به دار آویخته شد را به شدت محکوم کرد.
این سازمان مدافع حقوق بشر پیش تر از مقامات ایران خواسته بود که اجرای حکم اعدام آقای فتاحیان و دو فعال کرد دیگر را متوقف کنند و این حکم ها را تغییر دهند.
عفو بین الملل در بیانیه خود می نویسد: "به نظر می رسد که این سه حکم اعدام برای انتقام گرفتن از ترورها و تلاش ها برای ترور مقامات استان کردستان صادر شده است که بین روزهای ۱۸ تا ۲۸ شهریور (۹ تا ۱۹ سپتامبر) انجام شده و در رسانه های ایران بازتابی گسترده یافته بود."
در این بیانیه آمده است که گفته می شود دست کم ۱۰ مرد و یک زن کرد دیگر نیز قرار است به دلیل عضویت در سازمان های ممنوعه کرد یا حمایت از آنها در ایران اعدام شوند.
این در حالی است که هنوز هیچ گروهی مسئولیت تروهای شهریورماه در کردستان ایران را به عهده نگرفته است.
مقامات ایران، گروه پژاک و "بنیادگرایان تندروی سنی مرتبط با سرویس های اطلاعاتی بیگانه" را مسئول این ترورها معرفی می کنند که عمدتا چهره های مذهبی و قضات هدف آنها بودند.
رئیس شورای شهر سنندج، یک روحانی سنی مذهب که در انتخابات ریاست جمهوری اخیر از محمود احمدی نژاد حمایت کرده بود و نماینده کردستان در مجلس خبرگان در جریان این ترورها کشته و دو قاضی هم مجروح شدند.
خبرگزاری دیده بان حقوق بشر کردستان می گوید که احسان فتاحیان در این مزار بی نام در گورستان باغ فردوس کرمانشاه دفن شده است.
عفو بین الملل می گوید که این حملات علیه غیرنظامیان را هم محکوم می کند.
احسان فتاحیان ابتدا توسط یکی از شعب دادگاه انقلاب سنندج به تحمل ۱۰ سال زندان محکوم شده بود، اما هم او و هم دادستان به این حکم اعتراض کردند.
دادگاه تجدید نظر مجازات آقای فتاحیان را به اعدام تغییر داد.
عفو بین الملل می گوید که حق تجدیدنظر خواهی از حکم اخیر به آقای فتاحیان داده نشده و این امر مخالف قوانین بین المللی است.
در این حال یک منبع خبری در کردستان از دفن جنازه او در کرمانشاه خبر داده است.
خبرگزاری دیده بان حقوق بشر کردستان گزارش کرده است که جنازه آقای فتاحیان روز پنجشنبه، به شرط برگزاری بی سر و صدای مراسم تدفین، به خانواده او تحویل و پس از انتقال به کرمانشاه در گورستان باغ فردوس این شهر دفن شد.
آقای فتاحیان و خانواده او اهل کرمانشاه هستند.
شهید
----------------------------
جسد احسان فتاحيان شهید قهرمان کردستان در كرمانشاه به خاك سپرده شد خبرگزاری ديده بان حقوق بشر كردستان: صبح امروز جسد احسان فتاحيان در قبرستان شهر كرمانشاه دفن شد.هر چند پس از اجرای حكم اعدام احسان فتاحيان فعال سياسی كُرد در بامداد روز گذشته و انتقال جسد وی به سردخانه قبرستان سنندج به خانواده فتاحيان گفته شده بود كه با دستور دادگاه تا دور ر...وز ديگر جنازه وی تحويل خانواده داده خواهد شد. اما صبح امروز در تماس با پدر احسان فتاحيان با اين تعهد كه هيچ اطلاع رسانی در مورد برگزاری مراسم تشيع جنازه از سوی خانواده صورت نخواهد گرفت و مراسم خاكسپاری در حد حضور افراد نزديك خانواده برگزار خواهد شد جسد احسان فتاحيان را برای دفن در اختيار خانواده وی قرار دادند
///////////////////////
روشنفکران کرد خطاب به دبیرکل سازمان ملل
مانع از اعدام های تازه در کردستان شوید!
• عده ای از روشنفکران به نام کردستان، با ارسال نامه ی سرگشاده ای به دبیرکل سازمان ملل متحد با اعتراض به اعدام احسان فتاحیان خاطر نشان کرده اند که هم اکنون دوازده نفر از فعالین سیاسی و مدنی کرد در زندان های ایران به اعدام محکوم شده اند. در این نامه از دبیرکل سازمان ملل متحد خواسته شده است که همه ی اقدامات لازم را برای جلوگیری از موج اعدام ها در کردستان ایران به کار گیرد ...
اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
سهشنبه ۲۶ آبان ۱٣٨٨ - ۱۷ نوامبر ۲۰۰۹
اخبار روز: عده ای از روشنفکران به نام کردستان ایران در نامه ای به دبیرکل سازمان ملل متحد با محکومیت اعدام احسان فتاحیان نسبت به سرنوشت دوازده زندانی سیاسی کرد که به اعدام محکوم شده اند، ابراز نگرانی کرده و از دبیرکل سازمان ملل متحد خواسته اند که اقدامات لازم برای جلوگیری از موج اعدام ها در کردستان صورت گیرد. نامه ی این روشنفکران به زبان های فارسی و کردی را در ادامه می خوانید:
جناب آقای بانکیمون
دبیر کل محترم سازمان مللمتحد
عالیجناب؛
در سحرگاه یازدهم نوامبر ۲۰۰۹ رژیم جمهوری اسلامی ایران، یک جوان فعال سیاسی کُرد به نام "احسان فتاحیان" را بدون اطلاع خانواده و ملاقات با فرزندشان اعدام کرد. این جوان در دادگاه بدوی به ده سال زندان محکوم شده بود. او از این حکم تقاضای تجدید نظر کرده بود. معلوم نیست چگونه و در کدام دادگاه مجازات ده سال زندان به اعدام تبدیل گردیده است، چون وکیل او رسما اعلام کرده است، که از محتوای پروندهی موکلش اطلاعی نداشته است، یعنی محتوای پرونده اتهامی در دسترس وکیل هم نبوده است! این اعدام در شرایطی انجام شد، که بسیاری از سازمانها و نهادهای دفاع از حقوق بشر با تهیهی طومارهایی رژیم ایران را از انجام این عمل بر حذر داشته بودند.
عالیجناب؛ از آنجا که برابر اصول مسلم قضایی که در میثاقهای مربوط به حقوق افراد مصوبهی سازمان ملل تایید و تصریح گردیده است، هر انسان حق دارد که در دادگاه علنی و قانونی و بیطرف با کمک وکیل مدافع از خود دفاع کند. عدم رعایت این اصول مسلم و حقوق بدیهی افراد در صحنه سازیهای مضحک به نام دادگاه انقلاب و صدور حکم اعدام و اجرای آن از مصادیق آشکار جنایت بر علیه بشریت است.
به استحضار جنابعالی میرسانیم که هم اکنون دوازده نفر دیگر دانشجو، روزنامهنگارو روشنفکر کُرد به نامهای ۱- شیرکو معارفی ۲- حبیب لطیفی٣- زینب جلالیان ۴- رمضان احمد ۵- فرهاد چالش ۶ - رستم ارکیا ۷ - فصیح یاسمنی ٨- رشید آخکندی ۹- علی حیدریان ۱۰- فرهاد وکیلی ۱۱- حسین خضری ۱۲- فرزاد کمانگر در زندانهای کردستان و ایران محکوم به اعدام شدهاند و رژیم برای ایجاد جو ارعاب و خفقان قصد دارد، یکایک آنان را به همین کیفیت یعنی بدون رعایت اصول مسلم قضایی و با نقض میثاقهای حقوق بشراعدام کند.
ما امضاکنندگان این نامه بدین وسیله آن جناب را در جریان این حقایق قرار میدهیم و انتظار داریم جنابعالی در مقام ایفای وظیفه قانونی و انسانی خود سریعا اقدام نموده و مقامات جمهوری اسلامی را از تکرار این جنایات ضد بشری بر حذر دارید و به علاوه ترتیبی داده شود، که این جنایات ضد بشری بدون کیفر نماند.
۱۵ نوامبر ۲۰۰۹
امضاکنندگان:
جمعیت کردهای مقیم فرانسه؛ سازمان حقوق بشر کردستان در اروپا k m m k؛
عبدالله پشیو؛ عزیز ماملی؛ دکتر سهیلا قادری؛ یوسف اردلان؛ انور سلطا نی؛ عنایت مودتی؛ دکترحسین خلیقی؛ خلیل حواری نسب؛ دکتر جمال نه به ز؛ کریم دانشیار؛ دکتر طاهر حکمت؛ سیروان کاوسی؛ مولود سواره؛ دکتر فرشته پورقباد؛ سیامند موعینی؛ هاشم کریمی؛ شهلا دباغی؛ علی کریمی؛ حسن شافعی؛ بروسکه ابراهیم؛ دکتر سعید شمس؛ عطیه معمارپور؛ هوشنگ ختمی؛ نجم الدین غلامی؛ دکتر محمد رحیمی؛ تارا جاف؛ ابراهیم فرشی؛ حشمت فرح نوش؛ گلی قبادی؛ دکتر خالد تیکان؛ عبدلعلی سنجابی ...
بهڕێز جهنابی بان کی موون
سکرتێری بهڕێزی ڕێکخراوهی نهتهوه یهکگرتووهکان
بهڕێز،
سهرلهبهیانیی ڕۆژی یازدهی مانگی نۆڤهمبهری ۲۰۰۹ ڕژیمی کۆماری ئیسلامیی ئێران ههڵسووڕاوێکی سیاسیی کوردی بهناوی "ئیحسان فهتتاحیان" به بێ ئاگادارکردنهوهی بنهماڵهکهی و بێ ئهوهی مۆڵهتی چاوپێکهوتنی ڕۆڵهکهیان پێ بدات، له سێداره دا. ئهم لاوه له دادگای سهرهتاییدا بڕیاری ده ساڵ زیندانی بۆدهرچووبوو و داوای پێداچوونهوهی بڕیارهکهی کردبوو. ڕوون نییه چۆن و له کامه دادگادا بڕیاری ده ساڵ زیندان گۆڕا و کرایه لهسێدارهدان، له بهر ئهوهی پارێزهری ناوبراو به شێوهی فهرمی ڕایگهیاندووه که هیچ زانیارییهکی لهمهڕ ناوهرۆکی فایلی ناوبراو نهبووه، واته ناوهرۆکی فایلی تۆمهتبارییهکه نهخراوهته بهردهستی پارێزهرهکهشی! ئهم ئیعدامه له بارودۆخێکدا بهڕێوه چوو که زۆر لایهن و دهزگای داکۆکیکار له مافهکانی مرۆڤ، له تۆمارێکدا، داوایان له رژیێمی ئێران کردبوو ئهو بڕیاره جێبهجێ نهکا.
بهڕێز،
به گوێرهی ئوسووڵی پهسندکراوی دادپهروهری، که له پهیماننامهکانی مافی مرۆڤ و تاکهکهسدا چهسپاون، ههر مرۆڤێک مافی ئهوهی ههیه له دادگهیهکی ئاشکرا و قانوونی و بێلایهندا، به یارمهتیی پارێزهر، داکۆکی له خۆی بکات. خۆ لادان لهو ئوسووڵه گومانههڵنهگرانه، زهوتکردنی دهرفهتی خۆپاراستن له شانۆسازیی گاڵتهجاڕی بهناوی دادگهی شۆرش، ههروهها دهرکردنی بڕیاری لهسێدارهدان و جێبهجێکردنی نموونهی ڕوونی تاوانی دژبهمرۆڤایهتین.
ئاگاداری بهڕێزتان دهکرێتهوه که ههر ئێستا دوازده کهسی خوێندکار، ڕۆژنامهنووس و ڕووناکبیری دیکهی کوردیش بهم ناوانه ۱- شێرکۆ مهعاریفی ۲- حهبیب لهتیفی ٣- زێنهب جهلالیان ۴- ڕهمهزان ئهحمهد ۵- فهرهاد چالیش ۶- رۆستهم ئهرکیا ۷ - فهسیح یاسهمهنی ٨-ڕهشید ئاخکهندی ۹- عهلی حهیدهریان ۱۰- فهرهاد وهکیلی ۱۱- حسین خزری ۱۲- فهرزاد کهمانگهر له زیندانهکانی کوردستان و ئێراندا بڕیاری لهسێدارهدانیان بۆ دهرچووه و رژیم دهیهوێت به نیازی چاوترسێن کردن و خنکاندنی دهنگی خهڵک، یهکهیهکهیان به ههمان شێوه، واته بهبێ ئهوهی ئوسووڵی یاسایی ڕهچاو بکات، ههموو پهیماننامهکانی مافی مرۆڤ بخاته ژێر پێ وئیعدامیان بکات.
ئێمه، ئهوانهی ئهم نامهیهمان ئیمزا کردووه، لهم ڕێگهیهوه بهڕێزتان ئاگاداری ئهو ڕاستییانه دهکهینهوه و چاوهڕوانین جهنابتان ئهرکی یاسایی و مرۆڤانهی خۆتان جێبهجێ بکهن ، ههنگاوێکی دهستبهجێی بۆ ههڵێننهوه و رێگه نهدهن چیتر کۆماری ئیسلامیی ئێران ئهم جینایهتانه دژ به مرۆڤایهتی بهڕێوه بهرێت؛ ههروهها کارێکی وا بکرێت که ئهم تاوانه دژ به مرۆڤایهتییانه بێ سزا نهمێننهوه.
خاوهن ئیمزاکان: ئهنجومهنی کوردانی دانیشتووی فهڕهنسه، ڕێکخراوهی مافی مرۆفی کوردستان له ئوروپا، عهبدوڵڵا پهشێو، عهزیز ماملێ، دوکتۆر سوههیلا قادری، یۆسف ئهردهڵان، ئهنوهر سوڵتانی، عینایهت مهوهددهتی، دوکتۆر حوسێن خهلیقی، خهلیل حهواری نهسهب، دوکتۆر جهماڵ نهبهز، کهریم دانشیار، دوکتۆر تاهیر حیکمهت، سیروان کاوسی، مهولوود سواره، دوکتۆر فریشته پوورقوباد، سیامهند موعینی، هاشم کهریمی، شههلا دهباغی، عهلی کهریمی، حهسهن شافیعی، برووسکه ئیبڕاهیم، دوکتۆر سهعید شهمس، عهتییه میعمارپوور، هوشهنگ خهتمی، تارا جاف، ئیبڕاهیم فهڕشی، حیشمهت فهڕهح نووش، گولی قوبادی، دوکتۆر خالید تیکان، عهبدولعهلی سهنجابی و
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر