۱۳۸۸ آذر ۱۰, سه‌شنبه

کردستان - اعتراض ایرانیان مقیم فرانسه‌ به‌ اعدام رفیق شهید احسان فتاحیان


>www.ajansknews.blogspot.com
کردستان - اعتراض ایرانیان مقیم فرانسه‌ به‌ اعدام رفیق شهیداحسان فتاحیان
Peyamner ایرانیان مقیم فرانسه‌ به‌ نشانه‌ی اعتراض به‌ صدور احکام سنگین برای فعالین سیاسی-مدنی کورد در ایران و اجرای حکم اعدام "احسان فتاحیان"، در برابر دیوان حقوق بشر تجمع کردند.

رادیو فردا گزارش داد، به دعوت "کمیته‌ی مستقل ضد سرکوب شهروندان ایرانی" شاخه‌ی پاریس، برای اعتراض به بازداشت‌ها، اعدام‌ها و سرکوب‌ها در ایران، شماری از ایرانیان مقیم پاریس در آغاز هفته‌ی جاری در میدان تروکدروی این شهر در برابر دیوان حقوق بشر تجمع کردند.

شعارهای عمده‌ی تظاهر کنندگان، اعتراض به اعدام احسان فتاحیان، فعال سیاسی کورد و در حمایت از توقف اعدام‌ دیگر فعالین سیاسی-مدنی که‌ با حکم سنگین اعدام مواجه‌ می‌باشند، بود.

یکی از اعضای کمیته‌ی مستقل ضد سرکوب شهروندان ایرانی در باره‌ی هدف‌های این گردهمایی به‌ رادیو فردا گفت: "اعدام احسان فتاحیان، فعال کورد، بحران عمیق حاکمیت را نشان می‌دهد که حتی قانون خودش را هم به تعلیق در می‌آورد و فقط می‌خواهد حضور خودش را با حک کردن خشم و کینه‌اش روی بدن افراد جامعه نشان دهد و در واقع قانونش هم به زور برهنه تبدیل شده که حیات انسان‌ها را نشانه گرفته است. ما در اینجا گرد آمده‌ایم تا مخالفت خودمان را با هرگونه تبعیض و هرگونه خشونت اعلام کنیم. ما اینجا با هر عقیده و مرامی و هر رنگ و نژادی کنار هم ایستاده‌ایم تا دیگر تنی به شکنجه سپرده نشود، تا دیگر سری بر دار نرود. ما آمده‌ایم تا حکم اعدام را محکوم کنیم و بگوییم که جنبش مردم ایران هدف اولش نقض خشونت است."

وی افزود: "در این راه، زبان ما، زبان گفتگو است و تا روز رسیدن به هدف پای اهداف‌مان ایستاده‌ایم."

بنا بر این گزارش، در این تظاهرات که از ساعت شش تا هشت شب ادامه داشت، نزدیک به ۲۰۰ تن ایرانی از طیف‌ها و اندیشه‌های گوناگون شرکت داشتند.

/////////////////////////////////

احسان فتاحی ستاره ی فروزان راه آزادی!
Imageاحسان فتاحی به جرم دفاع از آزادی در روز چهارشنبه 11.11.2009 در زندان سنندج اعدام گردید. این اعدام در حالی روی داد که در حکم اولیه این جوان به ده سال زندان محکوم گردیده بود. تجدید نظر و تشدید این حکم با اوضاع داخلی ایران ربط دارد و این عمل نا انسانی جمهوری اسلامی ایران کاملا یک قتل سیاسی میباشد که از طرف سیستم قضایی و با فرمان برداری از حاکمان جمهورئ اسلامی صورت گرفته است. برای روشن کردن این موضوع به چند نکته اشاره میکنم.

بعد از انتخابات ریاست جمهوری امسال تقلبات انتخاباتی زیادی صورت گرفت تا دستگاه رهبری مذهبی ، ریاست جمهوری و سپاه پاسداران بتوانند قدرت در حال از دست رفته ی خویش را باز یابند. در جریان اعتراضات به نتاتیج انتخاباتی، مردم به خیابانها ریختند و رژیم برای اولین بار در لبه ی سرنگونی قرار گرفت. در این جریان نیروهای امنیتی بعد از چند روز ناامنی های خیابنها را کنترل کردند که به مرگ و زخمی شدن هزاران نفر انجامید. ریختن خون جوان بی گناهی همچون ندا آقا سلطان در خیابانهای تهران یک نمونه ی آشکار بود که تنفر بین المللی را به دنبال خود داشت. رژیم جمهوری اسلامی ایران در ماهای بعد از کنترل نا امنی ها، خیلی از مخالفین دولت، روزنامه نگاران و فعالین را ستگیر نمود و در این راستا تعدادی از افراد بی گناه در معرض حکم اعدام قرار گرفتند. اعدام جوان آزادی خواه کورد، احسان فتاحی یکی از این نمونهای بارز می باشد.

رژیم حاکم بر ایران بر این واقیت واقف است که مبارزان کورد در راستای سرکوبهای رژیم هیچ وقت سکوت نکرده اند و مبارزه برای آزادی و رسیدن به آرمانهای دیرینه ی ملت کورد ادامه خواهند داد. به دار کشیدن احسان فتاحی و حکم اعدام فرزاد کمانگر معلم کورد و زندانی کردن تعداد فروانی از آزادیخواهان یک نمایش ترس و وحشت می باشد که بتوانند این ندای آزادی خواهی را از بین ببرند.

به همین خاطر حاکمان جمهوری اسلامی ایران هم اکنون موج تازهای از سرکوبی های خود را در کردستان ایران شروع کرده است و تعدادی زیادی از افراد بی گناه در زندانها رژیم در انتظار اینده ای نا مشصص می باشند.

حاکمان جمهوری اسلامی بخوبی در یافته اند که مردم مبارز ملیتهای غیر حاکم ایران که در محرومیت کامل به سر میبرند هیچ روی خوشی به این سیستم مذهبی شیعی ندارند. مردم مبارز مردم بلوچ همچنین در راستای اعتراضات خود بهای سنگینی را در چند ماه اخیر پرداخت کرده اند. در امسال رژیم سیزده نفر را محکوم به اعدام نمود وبرای ترساندن مردم بلوچ برادر عبدل مالک ریگی رهبر جنبش مقاومت ملی ایران موسوم به جندالله به اسم عبدالحمید ریگی و فردی دیگر به اسم رضا قلندرزهی در تاریخ 6.6.2009 را در زهدان اعدام نمودند. در این راستا همچنین سه نفر دیگر از مردم بلوچ با اسمهای حاجی نوتی زهی، غلام رسول شاهو زهی و ذبيح‌الله نارويی به جرم اتهام به بمب گذاری در زهدان به دار اویختند. نیروهای رژیم هم اکنون تعداد زیادی از مردم بلوچ را دستگیر نموده اند و سپاه پاسداران قصد ملیتاریزه کردن بلوچستان از طریق مسلح کردن افراد بومی را دارد. هدف از این کار براه انداختن برادر کشی در بلوچستان می باشد که از طریق تفرقه بتواند بر کنترل بلوچستان بیافزاید.

از این طریق از تمام رسانهای خبری، سازمانهای مدنی و سایتهای اینترنتی خواهانم که این نقشه ها، دستگیریها و حکماهای غیر قانونی را افشا کنید و ندای آزادیخواهان را به گوش سازمانهای حقوق بشر، نهادها و سازمانهای بین المللی برسانید.

با تشکر فراون
/////////////////////////////////////
چرا جمهوری اسلامی از بلوچ ها و کرد ها بیشتر میکشد
رضا حسین بر
تحلیل گر سیاسی

بلوچ ها و کرد ها فرهنگ های مبارزه و استقامت درخشانی دارند که پس از فشار های شدید فرصت جاری شدن پیدا میکنند. هر قدر فشار بر آن ها بیشتر باشد، قدرت مبارزه و ایستادگی آن ها بیشتر میگردد. وقتی فشار از حد خارج بشود، روحیه مقاومت تبدیل به فرهنگ حمله میشود. اکنون دارد آن زمان فرا می رسد مخصوصا که دریای مردم ایران نیز به مرحله خروشانی خود رسیده است.


سی سال مردم ایران با تحمل شگفت آوری فشار ها و سرکوب های جمهوری اسلامی را از سر گذراندند و امید شان این بود که شاید انسانییت، ایرانیت، اسلامیت، حقوق بشر، سازمان ملل، و یا حتی کشور های بزرگ به کمک شان بیایند؛ اما هیچ چیزی جلو رژیم را نگرفت. در این زمان مردم صبر کردند تا جمهوری اسلامی حقانیت، مشروعیت، محبوبیت، اعتبار، ابرو و احترام خود را بطور کامل از دست داد. اما یک چیز مانده بود که میبایست ثابت میشد و آن هم، آسیب پذیری و شکست پذیری نظام بود.

عملیات نظامی در بلوچستان ثابت کرد که نظام هم آسیب پذیر است و هم شکست پذیر؛ زیرا که برخورد های نظامیی که در شهر ها، جاده ها، کوه ها و حتی در دل پاد گان ها پیش آمده بود به مردم نشان داد که رژیم یک پلنگ پنبه ای بیش نیست و فقط از طریق تبلیغات اغراق امیز توانسته خود را قوی و شکست نا پذیر جلوه دهد. تظاهرات مردم ایران، بعد از انتخابات، این واقعیت را ثابت نمود.


جمهوری اسلامی به خوبی میداند که مناطق مبارزه و مقاومت کجا ست و به همین دلیل، بلوچ ها و کرد ها را به اتهامات واهی دستگیر، شکنجه و عدام میکند تا آن ها را بترساند، غافل از این که هر چه از آن ها بیشتر بکشد، آن ها به همان میزان جری تر میشوند و بر میزان مبارزات خود می افزایند.


یک دلیل دیگر که جمهوری اسلامی از بلوچ ها و کرد ها بیشتر میکشد این است که فکر میکند مردم ایران از کرد ها و بلوچ ها پشتیبانی نمیکنند، اما مردم ایران نشان دادند که در یک جنبش عظیم به وحدتی عظیم تر رسیده اند و مثل قطره های آب، طوفان خروشانی را تشکیل داده اند.

در تاریخ بسیار پیش آمده است که فشار ها و جنگ هایی که بر سر یک قوم یا ملت تحمیل شده از آن ها قدرت بزرگتری ساخته است. قاجار ها را صفویان از قفقاز به گرگان و ترکمن صحرا اوردند. در اواخر حکومت صفویان و حمله افغان ها و بعدا نادر شاه، جنگ هایی بر ا نها تحمیل شد که از آن ها نیرو هایی ساخت که توانستند قدرت را در ایران به دست گیرند.

صفویان چنان کشتار ها یی از افغان ها کردند که آن ها برای نجات خود هیچ چاره ای ندیند جز این که با هم متحد شوند و چنان قدرتی از خود بسازند که توان برانداختن صفویان را فراهم نمایند. در واقع دلیل بر افتادن صفویان خود صفویان بودند.


اکنون سرنوشت ایران چنین است. جمهوری اسلامی آن قدر از مردم و مخصوصا از بلوچ ها و کرد ها کشته است که هیچ راهی برای مردم نمانده است جز اینکه به هر قیمت چون افغان ها گرد هم جمع شوند و همچون قاجار ها خود را نیرومند سازند و دمار از آخوند های جرار در آورند.

مردم تا زمانی مظلوم باقی میمانند که ظلم بیحد نباشد. آنگاه که ظلم بیحد شد مردم از جان میگذرند، ترس را کنار میگزارند و ظالم را به زیر میکشند. این زمان رسیده است.
/////////////////////////////////////
سال اعدام سیاسی در کردستان

شهاب الدین شیخی


09:34:01/12/2009

هنوزاز اجرای حکم اعدام احسان فتاحیان، چند هفته ای نگذشته بود که خبر تایید حکم اعدام زینب جلالیان در دیوان عالی کشور منتشر شد. دختری 27 ساله با اتهاماتی مشابه: محاربه و همکاری با گروه های مخالف جمهوری اسلامی.این در شرایطی است که 13 زندانی کرد دیگر در شرایطی همانند به سر می برند.به همین علت، پرونده اعدام ها در کردستان را بازخوانی کرده ایم.

آغاز درگیری ها

کشتارو اعدام در کردستان در اولین سال های استقرار جمهوری اسلامی آغاز شد.در این دوره پس از آنکه مذاکرات مربوط به کردستان با شکست رو به رو شد، خشونت این منطقه را فراگرفت؛خشونتی که به تدریج دامن غیر نظامیان را نیز گرفت و سپس به اعدام ها پیوند خورد.

یکی از فجایع انسانی جنگ های کردستان، قتل عام مردم بی گناه روستای «قارنا» است. پیشینه این فاجعه ظاهرا به درگیری چند ماه قبل و به طور دقیق تر درگیری میان پیشمرگان کرد و نیروهای تحت فرمان ملا حسنی که با عنوان "جوانمردان" به تاخت و تاز نظامی در این منطقه، مشغول بودند، باز می گردد. در این درگیری عده ای از نیروهای تحت فرمان ملا حسنی کشته شدند وبه دنبال آن در 11 شهریور ماه سال 58 در ساعت 1 بعد از ظهر، لشکری مجهز به تانک و توپ به روستای قارنا حمله و به تلافی کشته شدگان حادثه مذکور، مردم این روستا را قتل عام کرد. براساس آمار منابع کردی که با نام منتشر شده است، 68 نفر و بنا به آمار های دولتی 46 نفر در این حمله به قتل رسیدند.

روزنامه کیهان در تاریخ 15 شهریور ماه 1358 روایت این قتل عام را از زبان پیشوای مذهبی کردهای نقده و استاندار آذربایجان غربی چنین نقل می کند: " ملا صالح رحيمي با اشاره به حادثه تأسف بار روستاي "قارنا" كه طي آن گروهي از افراد مسلح غير مسئول به قصاص خون شهيدان گردنه دوآب عده اي از اهالي اين روستا را به قتل رسانده اند، گفت :افراد بي گناهي كه در روستاي قارنا به شهادت رسيده اند، همه مؤمن به انقلاب اسلامي بوده اند. آقاي حقگو استاندار آذربايجان غربي نيز، ضمن ابراز تأسف عميق از اين واقعه گفت:اين گونه كارها را نه به حساب دولت مي توان گذاشت و نه به حساب اسلام؛ كساني كه اين جنايت را مرتكب شده اند نه انقلابي هستند و نه پيرو واقعي امام خميني.. بشما قول ميدهم عاملان اين حادثه را به فوريت تحت تعقيب قرار داده و به مجازات برسانيم. تيمسار سرتيپ ظهيرنژاد فرمانده لشكر 64 اروميه نيز كه در اين ملاقات حضور داشت، گفت: "ما حامي قاتلين نيستيم بلكه از قانون حمايت ميكنيم. وي به نمايندگان كرد نقده قول داد كه با استقرار يك نيروي ويژه در نقده امنيت همه برادارن و خواهران كرد در اين شهرستان را تأمين كند."(كيهان15/6/1358)

گزارش نماینده بنیان گذار جمهوری اسلامی هم در این زمینه قابل توجه است. متن گزارش مهدی بهادران که برای بررسی حوادث منطقه، به آن جا اعزام شده بود، به این شرح است: "بسمه تعالي حضرت امام خميني دام ظله از مجموع مشاهدات و بررسي‏هاي 25 روزه در نقده و حومه و بقية جاهاي كردستان كه مدارك آن همراه گزارشات تقديم مي‏گردد: 1- بعضي ادله و شواهد در دست است كه در كردستان و آذربايجان غربي يك توطئه مرموز در جريان است، زيرا فئودال ها و مالكين كه در رژيم گذشته عامل اجرائي شاه در منطقه بوده‏اند توسط افرادي نظير دكتر چمران، تيمسار ظهير نژاد، فرمانده لشكر 64 اروميه سرهنگ شهبازيان و ساير فرماندهان ارتشي و ژاندارمري تا بن دندان مسلح شده‏اند و در برابر مردم مستضعف كه ساليان زياد از دست فئودال ها زجر كشيده‏اند تحت فشار قرار مي‏گيرند. 2- بعضي عناصر ارتشي مانند فرماندهان فعلي كردستان و آذربايجان غربي و پاره‏اي از پرسنل زير فرمان در اثر نداشتن بينش مذهبي و انقلابي در كناره كارهاي مثبت خود روح خصومت و عقده را بين ترك و كرد منطقه چنان تحريك كرده‏اند كه براي هميشه اختلاف باقي خواهد ماند و به احتمال قوي با يك جنگ چريكي از سوي دمكرات‏ها مواجه خواهيم شد همين عامل باعث بيزاري مردم بي گناه از جمهوري اسلامي و بدبيني به ما گشته است كه در نتيجه مردم به سوي دمكرات ها سوق داده مي‏شوند. 3- با تحقيقات مفصل كه گزارشات و نوارهاي موجود جوانمردان استخدامي ژاندارمري و مجاهد نماهاي نقده تحت سرپرستي آقاي معبودي و سرگرد نجفي در قارنا از توابع نقده حداقل 45 نفر را بدون گناه قتل عام كرده در محل سكونت آنها و بعداً كشته‏ها را در بيابان‏ها انتقال داده‏اند كه وانمود نمايند در جنگ كشته شده‏اند و دهات را غارت كرده و به آتش كشيده‏اند و استوار بيگلري در كوپلكو 5 نفر را كشته و اين در اثر بي لياقتي يا خيانت و توطئه فرماندهان ژاندارمري از يكسو و تحريك احساسات ضد كردي و بيدار شدن روح انتقامجوئي بر ضد كردهاي معصوم از سوي ديگر است متاسفانه با اينكه عاملين اين كشتار شناخته شده‏اند به علت حمايت ظهير نژاد از مفسدين محلي امكان دستگيري و مجازاتشان نيست. 4- در نقده و حومه و بلكه سراسر كردستان و آذربايجان غربي يكي از عوامل جنگ و خونريزي وجود ملانماهاي ساواكي با تعصب ضد كردي و فئودال هاي مسلح است كه توسط ارتش و ژاندارمري مسلح شده‏اند و دادگاه انقلاب و سپاه پاسداران انقلاب قدرت كافي براي جلوگيري را ندارد مانند جريان قارنا كه حكم حاكم شرع آقاي خلخالي و آقاي اميد نجف آبادي اجرا نشد. 5- در كنار راه حل نظامي، راه حل فرهنگي و ايدئولوژي و عمراني جهت كردستان و آذربايجان غربي لازم است."

پيشنهاد:

- تصفية روحانيون قلابي كه باعث جنگ دو سه ماه قبل نقده شده‏اند و ساير نقاط.

- دستگيري و مجازات عاملين كشتار و غارت قارنا، بيگم قلعه و آتش سوزي خرمن و خانه‏هاي دوآب و غيره.

- نظارت روي دادگاه انقلاب و تقويت آن جهت دستگيري مفسدين.

- تعويض يا توبيخ فرماندهاني كه رسماً اطلاعات در اختيار ضد انقلابيون گذارده و درصدد تضعيف سپاه پاسداران هستند.

فرستادن دو نفر بازرس از طرف امام، دو نفر بازرس از طرف دولت و شوراي انقلاب و يك نفر از طرف دادستان كل. با تقديم احترامات فائقه ـ مهدي بهادران 24/6/58(كيهان26/6/1358)"

همزمان روزنامه اطلاعات در تاریخ 16آذر ماه سال 58 گزارش مفصلی در مورد قتل عام قارنا تهیه کرد و در آن ضمن پرداختن به عوامل شکل گیری این فاجعه، گفت و گوهایی با مردم این روستا انجام داد که بخشی از آن به شرح زیر است:

" حمزه مي گويد: روز 11 شهريور، تمام اطراف ده را با تانك و توپ محاصره كرده بودند، و ساعت يك بعدازظهر عده اي حدود صد نفر بهمراه شخصي باسم قادري، بشكل مجاهدين پاسدار، بخانه‏ها ريختند و هر كسي را دم دستشان ديدند، كشتند و سر بريدند. روحاني ده، با يك جلد قران، نزد آنها رفت و قسم خورد كه مردم اين ده هيچ تقصير و گناهي ندارند. مهاجمين روحاني ده را فوراً كشتند و سرش را بريدند و با خود بردند و هنوز سر روحاني ده پيدا نشده است.

زني كه دو فرزند 15و 18 ساله اش را در اين كشتار از دست داده است مي گويد:آن ها به هيچكس رحم نكردند.

اين همه بيرحمي را ما هيچ جا نشنيده بوديم آن ها كه حالا زنده اند در آن ساعت يا در ده در خانه شان نبودند يا توانستند به طريقي خود را مخفي كنند.

درباره نوع اسلحه اي كه بكار برده شده بود، پيرمردي بنام سيداحمد، مي گويد:بعضيها را با تفنگ كشتند بعضيهارا با چاقو و كارد سر بريدند، بعضيها را هم مخصوصاً كودكان را زير لگد و پوتين خفه كردند.

سيد احمد كه 9 نفر از اعضاي خانواده اش را از دست داده است درباره چگونگي زنده ماندن خود مي گويد:من انروز در نقده بودم و غروب، وقتي وارد قارنا شدم، جهنم را جلوي چشم خود ديدم.

مردم چه مي خواهند؟

از فاجعه قارنا بيش از سه ماه مي گذرد. مردم زجر كشيده اين روستا علاوه بر از دست دادن عزيزان خود از درد بزرگ ديگري هم دارند، آنها مي گويند:درد ما اينست كه در طول اين مدت، هيچكس به فرياد ما نرسيده است. هيچكس نيامده تا وضع ما را ببيند؛ ما قاتلين عزيزان خود را مي بينيم كه خونسردانه و فاتحانه از مقابل ما مي گذرند. بعضي‏هايشان بخاطر اين جنايت پاداش هم گرفته اند! ما مي دانيم طراح اين جنايت، يك امير ارتش بوده است.

ما پول نمي خواهيم

گروهي از اهالي ده "قارنا" با اطلاع از سفر هيات حسن نيت به كردستان با دو ميني بوس از "قارنا" به مهاباد امدند. انها با حرف‏هايشان، داريوش فروهر را سخت متأثر كرده بودند. وقتي فروهر به زني كه شوهر و دو دخترش را از دست داده بود گفت بكار شما رسيدگي مي شود، با فرياد و بغض گفت:در ده ما جنايت شده، ما پول نمي خواهيم، ما فقط مي خواهيم قاتلين عزيزان ما را بگيريد و محاكمه كنيد و مزدشان را كف دستشان بگذاريد. ما مي خواهيم آن گروهي كه وارد خانه‏هاي ما شدند و عده اي طفل معصوم و بي گناه را كشتند و حالا با خيال راحت و خيلي خونسرد، از مقابل ما مي گذرند دستگير و محاكمه شوند. ما چيزي نمي خواهيم، جز عدالت. ما مي خواهيم كسي به فرياد ما برسد. كسي بيايد اينجا و به كار ما رسيدگي كند. ديروز عده اي آمدند و گفتند: خوب جنگ بود و جنگ هم از اين حرفها دارد، اما بخدا، به دين، به پيغمبر، اينجا جنگ نبود، اينجا يك مشت مردم بي گناه را سلاخي كردند. بچه چهار ساله چطور مي توانست در قيام شركت داشته باشد.

فروهر به آنها قول داد: حرف‏هايشان را به امام منتقل كند. بازماندگان قتلها هم سوار ميني بوس ها شدند و در حالي كه لحظه اي از گريستن و ناليدن آرام نداشتند، خود كه هنوز نشانه‏هاي عزاداري و تعزيت رابر تن دارد بازگشتند.(اطلاعات16/9/1358)"

این روزنامه همچنین در تاریخ 21 آذرماه نامه‌ سرگشاده‌ جمعیت حقوقدانان ایران درباره‌ وقایع کردستان به ویژه فاجعه قارنا را به نخست‌وزیر، مهندس بازرگان، منتشر کرد. در بخشی از این نامه آمده است:"... مطلعید که در مناطق کردنشین از استانهای آذربایجان غربی و کردستان و کرمانشاه گزارشاتی دلخراش در رابطه با تجاوز به آزادی و حقوق اساسی شهروندان ارسال می‌شود. به‌ویژه فاجعه روستای قارنا که نماد خشونت و انتقامگیری ضدبشری می‌باشد و لازم است در مورد آن تحقیقاتی جدی صورت پذیرد... وظیفه‌ی انسانی و ملی همه ماست که در برابر این فاجعه بایستیم و از گسترش دامنه‌ی این اختلافات جلوگیری به عمل آوریم..." (روزنامه‌ی اطلاعات، 21 آذرماه 1358، ص 2).

کشتارهای بعدی

این بحث ها در شرایطی مطرح می شد که همزمان ملا حسنی و گروه تحت فرماندهی او، چنین جنایاتی را در ابعاد مختلف در روستاهای دیگر کرد نشین نیز انجام داده بودند که از آن میان می توان به روستاهای: ده نالوس در اشنویه، ده سراوکانی، کلیج در منطقۀ پیرانشهر، ده صوفیان، شادله در نقده و قره قشلاق، ایندرقاش، داشخانه و... اشاره کرد که همگی تحت عنوان پاکسازی و با حمایت و مشارکت حسنی صورت گرفت.

روز سیزده آبان سال 1359 افرادی تحت عنوان کمیته ارومیه و بسیج، که تحت رهبری حجت الاسلام ملا حسنی و عظیم معبودی اداره می شدند، برای پاکسازی روستاهای مهاباد ـ منطقه شاروپران ـ وارد ده ایندرقاش شدند. ده ایندرقاش و ده دیگری به نام یوسف کند، در ده کیلومتری شمال خاوری مهاباد قرار دارند. هنگامی که حسنی و اعضای کمیته بسیج به سرپرستی معبودی به ده می رسند، به نام پاکسازی و خلع سلاح از مردم طلب اسلحه می کنند؛ و مردم می گویند که ده روز قبل سپاه به منطقه آمده و سلاح ها را تحویل گرفته است. افراد حسنی بدون توجه به حرف های مردم و سندی که بیانگر تحویل اسلحه به سپاه بود، به ضرب و جرح مردم پرداخته و تا روز بعد به آن ها فرصت می دهند که سلاح خود را تحویل دهند. هنگام خروج از ده، حزب دموکرات به آن ها حمله ور شد و آن ها مجبور به عقب نشینی به طرف ده شدند؛ اما در بازگشت به قتل مردم پرداختند. انها در کمتر از دو ساعت 35 نفر از روستائیان را به قتل رساندند و از مدخل ده هر کسی را که دیدند به رگبار بستند.

در هفدهم آبان و چهار روز پس از کشتار در ایندرقاش افراد بسیج ارومیه و نقده باز هم با رهبری حجت الاسلام ملا حسنی و عظیم معبودی، به قصد پاکسازی روستاهای منطقه عازم صوفیان اشنویه شدند و بدون مقدمه شروع به تیراندازی کردند.در این حمله روحانی ده و معلم آن و جمعاً 13 نفر کشته و 20 نفر زخمی شدند.

کشتارهای بعدی به اختصار و به نقل از مرکز فرهنگی مقابله با ژینوساید کرد چنین است :

کشتار دسته جمعی مردم روستای قلاتان(نقده)در تاریخ 6/1/59، در حمله به این روستا 13 نفر کشته شدند.

کشتار دسته جمعی روستای صوفیان از توابع پیرانشهر در تاریخ 27/8/59 که طی آن 12 نفر از اهالی غیر نظامی این روستا به قتل رسیدند و 7 نفر از آن ها بالای 50سال سن داشتند.

قتل عام روستای باییزآباد( نقده) در تاریخ 18/8/60 که طی آن 12 نفر به قتل رسیدند اما اسامی 9 نفر شناسایی شده است.

کشتار دسته جمعی کارگران کوره خانه ی آجر پزی ساروقامیش در تاریخ 23/6/60 که در این فاجعه 18نفر کشته شدند و اسامی 13 نفر شناسایی شده است.

کشتار دسته جمعی مردم روستای قره گول مهاباد در تاریخ 6/11/61 که در این کشتار نیز 18 نفر جان خود را از دست دادند که اکثر آن ها بالای 50 سال سن داشتند و حتا افرادی با سنین 70 و 95 سال در میان آنها دیده می شود.

کشتار 9 نفر از اهالی روستای سوزی از توابع مهاباد

کشتار دسته جمعی مردم روستاهای دیلانچرخ، حلبی، كویكان، كه‌ریزه‌ی شكاكان و یونسلیان در منطقه نقده‌؛ در این کشتار ها مجموعا بیش از 40 نفر کشته شدند که تنها اسامی 23 نفر تا کنون شناسایی شده است.

کشتار دسته جمعی در روستاهای دیمه سور، جعفر آباد، مرجان آباد از توابع مهاباد. در این حملات که در تاریخ 25/12/61 انجام گرفت عده ای از مردم غیر نظامی کشته شدند که تنها اسامی 9 نفر شناسایی و ثبت شده است.

کشتار دسته جمعی مردم روستاهای هه لقوش و گیجه، در منطقه سومای ارومیه در تاریخ 3/1 /62، که اسامی 13 نفر شناسایی و به ثبت رسیده است.

کشتار دسته جمعی روستاهای چقل مصطفی، خلیفه لیان و گورخانه (نقده) در تاریخ 5/1/62، که منجر به کشته شدن 21 نفر شد.

کشتار دسته جمعی روستاهای جبرییل آباد و گونده ویله و دو آب(اشنویه)، 23/6/62، 6نفر در این حملات جان خود را از دست دادند.

به جز اسامی کشته شدگان روستای قارنا در سال 1358 که از 68 نفر آن ها تنها اسامی 49 نفر قابل شناسایی بوده و 12 نفر از اهالی روستای قلاتان، 35 نفر از اهالی روستاهای ایندرقاش و وسوکند و 12 نفر از اهالی صوفیان، در سال 1358، حدود 27 نفر دیگر از شهروندان غیر نظامی در دیگر مناطق کردستان جان خود را از دست دادند. از این 27 نفر، اسامی 25 نفر از کشته شدگان ثبت شده است.

در واقع می توان گفت که بین سال های 1358تا 1362 حدود 14 حمله در کردستان انجام گرفته که در آنها صدها نفر کشته شده اند که تاکنون تنها نام 242 نفر به ثبت رسیده است. از این 242 نفر 105 نفر از آن ها یعنی حدود44%، از کردهای منطقه نقده هستند و شهر مهاباد با 72 کشته در مقام دوم قرار می گیرد. این مسئله نشان می دهد که استان آذربایجان غربی با توجه به حوزه نفوذ کسانی چون ملا حسنی و لشکر جوانمردان اش بیش از هر منطقه دیگر، درگیر آشوب و کشتار دسته جمعی مردم بی گناه روستا ها شده است.

اعدام های دسته جمعی و فردی

آنچه تا این جا آمد آمار کشته شدگان در حمله به روستاها و شهرهای کوچک بود، اما در این برخوردهاکسانی نیز به اسارت در می آمدند. بیشتر اسیر شدگان به عنوان اعضای احزاب و یا هواداران این احزاب با حکم اعدام رو به رو شدند. به این ترتیب به آمار اعدامی های اعضای احزاب کرد یا فعالان سیاسی که در این سال ها در این منطقه اعدام شده اند، می رسیم.

در فاصله سال های 1358 تا 1370(1979-1991)، 832 نفر در کردستان تیرباران شدند (مرکز فرهنگی چاک).از این تعداد 399 نفر عضو یا هوادار حزب دموکرات کردستان ایران معرفی شده اند و209 نفر از اعضای حزب کومله؛ در مورد182 نفر باقی مانده هویت سیاسی مشخصی ذکر نشده و معلوم نیست عضو کدام حزب و گروه سیاسی بوده اند. برخی منابع بر این باورند که 802 نفر از این آمار ها، تعداد اعدامی ها توسط نیروهای نظامی بوده و 28 نفر، یعنی حدود 3 درصد، در جنگ های داخلی میان حزب دموکرات کردستان و کومله کشته شده اند.

79 نفر از این افراد یعنی حدود 10 درصد کلیه اعدام شده ها از میان شهروندان عادی بوده اند و هیچ گرایش حزبی و فعالیت سیاسی نداشته اند. لازم به ذکر است که تعداد دیگری( احتمالا23 نفر) از این اعدامی ها کسانی بوده اند که در جنگ میان احزاب مخالف حکومت و نیروهای نظامی اسیر و همان جا تحت عنوان اعدام صحرایی تیرباران شده اند.

پدیده اعدام های دسته جمعی یکی از ویژگی های اعدام های سیاسی در کردستان بوده است که در مشهور ترین مورد آن 59 نفر از جوانان مهابادی در تاریخ 12/3/1363 بازداشت و همگی به طور هم زمان اعدام شدند. بیشترین تعداد اعدام ها در سال های 1360، 61، 62، 63 و 1367 روی داده است. در این میان سال 1360 با اعدام 163 نفر، و سال 1362 با اعدام 160 یکی از سیاه ترین سالهای تاریخ سیاسی ایران و کردستان است.

آمار جزیی اعدام ها

در 28 مرداد1358، یازده نفر هم زمان در زندان دیزل آباد کرمانشاه، از جمله هرمز گرجی بیانی یکی از فعالان سیاسی طیف چپ، اعدام شدند. احتمالا تعدادی از این اعدامی ها کرد نبوده اند.(مرکز فرهنگی چاک)

فردای آن روز یعنی 29مرداد ماه نیز 7نفر اعدام شدند.(روزنامه ی کیهان، 30مرداد 1358)

3شهریور ماه7نفر، از جمله یکی از اعضای شورای شهر، یک فیلم بردار و برادران مصطفی سلطانی اعدام شدند(خبرنامه کومله پاییزی 1359)

4شهریورماه 1358 یازده نفر در شهر سنندج تیرباران شدند.(روزنامه ی اطلاعات 7/6/1358)

5شهریور1358، یعنی فردای آن روز 20 نفر در پادگان شهر سقز اعدام شدند.(روزنامه کیهان.6/5/1358)

از تاریخ 2/2/1358 که اسماعیل مولود نژاد جوان 21 ساله در زندان اشنویه اعدام شد تا 9/11/1358 که به اعدام محمد پروری انجامید مجموعا 16 نفر از اعضای حزب دموکرات و 10 نفر از اعضای حزب کومله اعدام شدند.(مجله جنگ در کردستان، ویژه نامه سال1358)

در سال 1359 مجموعا 39 نفر از اعضا و هواداران حزب دموکرات و13 نفر از اعضای حزب کومله اعدام شدند.( جنگ در کردستان ویژه نامه 1359).

در سال 1360، صد و شصت و سه نفر در زندان های مهاباد، سنندج، کامیاران، بانه، دیواندره، قروه، و دیگر شهرهای کردستان اعدام شدند. 35 نفر از این افراد از اعضا و هواداران حزب دموکرات و37 نفر از اعضا و هوادران حزب کومله بودند.(جنگ در کردستان ویژه نامه 1360، مرکز فرهنگی چاک، سایت کومله و حزب کمونیست ایران)

سال 1361 اسامی 88 نفر که حکم اعدام با تیرباران در مورد آن ها اجرا شده به ثبت رسیده است. از میان این افراد 18 نفر عضو حزب کومله، 38نفر عضو حزب دموکرات و مابقی فعالان سیاسی مستقل و یا وابسته به دیگر احزاب کردستان، به عنوان مثال حزب خبات بوده اند.(مرکز فرهنگی چاک، مجله جنگ در کردستان، سایت حزب کومله و حزب کمونیست ایران)

درسال 1362، از 160 نفر اعدامی که اشاره شد، بارزترین اعدام های دسته جمعی همان اعدام معروف 59 نفر در مهاباد است. مابقی اعدامی ها 36 نفر عضو حزب دموکرات و 30 نفر عضو حزب کومله بوده اند.دیگر افراد در اعدام های زندان های سقز، سنندج، سردشت جان شان را از دست داده اند..(مرکز فرهنگی چاک، مجله جنگ در کردستان، سایت حزب کومله و حزب کمونیست ایران)

سال 1363 آمار به ثبت رسیده حاکی از این است که 34 نفر از اعضای حزب دموکرات و 11 نفر از اعضای حزب کومله اعدام شده اند. در مورد دیگر اعدامی ها و اسامی آن ها آماری در دسترس نیست.(مرکز فرهنگی چاک، مجله جنگ در کردستان، سایت حزب کومله و حزب کمونیست ایران)

سال1364 اسامی 19 نفر از اعدامی های حزب دموکرات و 18 نفر از اعضای حزب کومله اعدام شدند. لازم به ذکر است برخی منابع معتقدند تعدادی از این اسامی ممکن است مربوط به کشته شده های جنگ داخلی کومله و دموکرات مربوط باشد.(مرکز فرهنگی چاک، مجله جنگ در کردستان، سایت حزب کومله و حزب کمونیست ایران)

سال 1365 و 1366، هفت نفر از اعضای حزب کومله و 13 نفر از اعضای حزب دمکرات اعدام شدند.(مرکز فرهنگی چاک، مجله جنگ در کردستان، سایت حزب کومله و حزب کمونیست ایران)

در اعدام های دسته جمعی که در سال های 1367 و 1368 در کل زندان های ایران انجام گرفت 23 نفر از اعضا و هواداران حزب دموکرات و برخی فعالان سیاسی مستقل و یا کسانی که خود را قبلا تسلیم کرده بودند و با نام تسلیمی شناخته می شدند و نیز 36 نفر از اعضای حزب کومله اعدام شدند.

در سال 1369، هشت مورد اعدام به ثبت رسیده که سه نفر از آن ها به عنوان اعضای حزب دموکرات شناخته شده اند و پنج نفر دیگر هویت سیاسی مشخصی برایشان ذکر نشده است.(مرکز فرهنگی چاک، مجله جنگ در کردستان، سایت حزب کومله و حزب کمونیست ایران)

سال 1370، آمار ها حکایت از اعدام 25 نفر دارد که سه نفر از آن ها عضو حزب کومله بوده اند و از هویت سیاسی 22 نفر دیگر اطلاعاتی در دست نیست.(مرکز فرهنگی چاک، مجله جنگ در کردستان، سایت حزب کومله و حزب کمونیست ایران)

آن سوتر اما از سال 1370 به بعد آرشیوی از اعدام ها و یا کشته شدگان در دسترس نیست. سایت حزب کومله آمارش را تا سال 1373 و 1374 به روز کرده است که در این میان می توان به ترور 13 نفر از اعضای این حزب و نیز اعدام چهار تن دیگر اشاره کرد.

از سال 1374 تا سال 1382 مطلقا هیچ آماری در دسترس نیست. البته در این دوران حقیقتا آمار اعدام ها بسیار پایین آمده بود و اگر هم حکمی صادر می شد یا اجرا نمی شد یا بسیار با تاخیر به اجرا درمی آمد.

از سال 1382 به بعد موارد اعدامهایی که تا به حال ثبت شده به شرح زیر است:

سال 1383، شش نفر از اعضای حزب دموکرات در شهر سقز اعدام شدند.احکام اعدام این افراد چند سال پیش صادر شده بود.( روزنامه آشتی 29/1/1383، سایت حزب دموکرات کردستان ایران)

اسماعیل محمدی اهل بوکان، به اتهام همکاری با حزب کومله در سال 1382 دستگیر و در 13 شهریور 1384 در زندان ارومیه به اتهام محاربه به دار آویخته شد.

محمد پنجوینی به اتهام عضویت در گروه" اگری سور "در سال 1381 دستگیر و زندانی و در 13 شهریور 1384 به دار آویخته شد.

حسن حکمت دمیر در سال 1386 به اتهام عضویت در پژاک در زندان خوی اعدام شد.( سازمان دفاع از حقوق بشرکردستان).

از سال 1386 تا 20 آبان 1388، که احسان فتاحیان اعدام شد، اعدام دیگری گزارش نشده است، اما آنچه مشخص است اکنون 14 نفر از فعالان سیاسی کرد به اعدام محکوم شده اند و هم چنان در انتظار لغو حکمشان هستند. اسامی این افراد به شرح زیر است:

زینب جلالیان -2- شیرکو معارفی-3- حبیب الله‌ لطیفی 4- سید سامی حسینی، سلماس 5- سید جمال محمدی، سلماس 6- رستم ارکیا 7- فسیح یاسمنی 8- رشید آخکندی 9- حسین خضری 10- فرزاد کمانگر11- علی حیدریان 12- فرهاد وکیلی 13- مصطفی سلیمی، روستای ایلوی سقز 14- انور رستمی.

لازم به ذکر است بنا به گزارش سال 1991 عفو بین الملل از سال 1979 تا 1991، 50000کرد کشته و از سال 1987 تا 1991، 105 نفر از کردها در ایران اعدام شده اند. در گزارش ماه مارس سال 1994 همین سازمان در ژوئن سال 1993، 5نفر در کرمانشاه بعد از دو سال زندان اعدام شده اند.

بر اساس گزارش کمیسیون مبارزه با تبعیض نژادی و حمایت از اقلیت های وابسته به سازمان ملل در تاریخ10/8/1994 بر اساس گزارش نماینده فرانس لیبرتی در 8سپتامبر 1993، 70 نفر به اتهامی پوشیدن لباس کردی بازداشت و 10 نفر آنها بی نام و نشان مانده اند.

منابع:

1-آرشیو روزنامه اطلاعات

2-آرشیو روزنامه کیهان

3-آرشیو روزنامه انقلاب اسلامی

4- آرشیو مرکز فرهنگی چاک(کوردوساید)

5--مجله ی جنگ در کردستان

6-وبلاگ کتاب شناسی بهزاد خوشحالی و کتاب های 20 گانه اش.

7-خبرنامه گویا

8-سایت سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان

9-سایت مجموعه فعالان حقوق بشر

10-سایت حزب دمکرات کردستان ایران

11-سایت حزب کومله

12-سند UN, CD /872-12/9/88, کنگره خلع سلاح

13- سند e/cn.4/sub.201988,UN

14-سندUN، e/cn.4-31/4/1992 شورای اجتماعی اقتصادی سازمان ملل

15-سند UN شورای امنیت s/23685/add9/31992

16- سند un، e/cn/.4/1993/45 شورای اقتصادی اجتماعی

17-گزارش عفو بین اللمل MDE 14/1/1988/

18- گزارش عفو بین اللمل MDE 14/3/1989/

19- گزارش عفو بین اللمل MDE 13/10/1992/

20- ایران :نقض حقوق بشر 1987 تا 1990سازمان عفو بیل املل MDE 31/12/1992

21- مجموعه اسناد کمیسوین حقوق بشر کردستان. ماستریخت 27/11992